- 19 بهمن 1395
- کد خبر 16308
Print This Post
سایز متن /
نی زار : فرهنگ خود باوری ، اعتقاد به اصالت و ریشه های عمیق ملی و دینی آن چیزهایی بود که مردم ما با انقلاب اسلامی قصد داشتند به آن برسند ، ولی امروزه می بینیم که در باز بر همان پاشنه می چرخد، و ما همچنان دنباله روی برخی از افکار و اندیشه های فرهنگ بیگانه هستیم ، نکته مهم در این میان بی توجهی ما نسبت به ذخایر و داشته های علمی و فرهنگی خودی و تاثیر پذیری ما از فرهنگ بیگانه و غرب و به نوعی بیگانه دوستی می باشد .
در این میان حتی رسانه های جمعی مثل صدا و سیما ، مطبوعات و نشریات نیز کم لطف بوده اند ، چنانکه امروزه فرزندانمان بسیاری از چهره های علمی ، هنری ، ادبی ، افسانه ها و ….خود را نمی شناسند ، اما به جایش بسیاری از مشاهیر علمی ، هنری ، افسانه ها ، داستان های کودکانه غرب و فرهنگ آن را به خوبی می شناسند و حتی نسل قبل از این که باید شناخت بیشتری از مشاهیر ملی و دینی خود داشته باشند به سبب برنامه های رسانه های ما سنگ ژول ورن ، هوگو ، بتهوون ، خانواده دکتر ارنست ، پاشنه آشیل و…را به سینه می زنند و هنوز در مظلومیت و استقامت اوشین و یا ناجوانمردی که در حق مارادونا شد سخن و یا قلم فرسایی می کنند ، راستی چند درصد از فرزندانمان عبدالحسین زرین کوب یا دهخدا را می شناسند و با قهرمانان شاهنامه فردوسی آشنایی دارند و یا شیخ بهایی و آثارش را میشناسند ، آیا بجای اطلاع جامع از داستانهای هری پاتر و ژول ورن سری به بوستان و گلستان سعدی و یا مثنوی معنوی زده اند . این بی اعتنایی و عدم احترام نسبت به فرهنگ خودی و شخصیت های علمی ، هنری ، ادبی و…سبب فراموش شدن آنها و فرهنگ خودی و جایگزینی فرهنگ بیگانه به جای آنها نمی شود؟
چرا امروزه بجای دنبال کردن تجربه ها و دستاوردهای اجدامان جهت بهینه نمودن زندگی خود ، که حاصل زندگی هزاران ساله آنها در این فلات است باز به تقلید نمونه غربی آن رفته ایم ؟ آنهم تجربه پدرانی که از شرایط سخت محیطی و جغرافیایی خود بهترین استفاده را می بردند و در ساخت منازلشان از جهت حرکت خورشید و باد برای استفاده از نور و گرما و یا خنکای آنها در زمستان و تابستان خود استفاده می کردند، و خیلی جلوتر از همین غربیها در سرزمین باد خیز سیستان از انرژی جنبشی باد برای ساخت آسیاب های بادی بهره بردند و حتی متفکرانه برای جابجا کردن تپه های ریگ مزاحم و یا خنک کردن منازل گنبدی و بسیار اقتصادی خود استفاده می بردند ، ولی اینک دنبال کردن شیوه های زندگی پدرانمان کهنه پرستی و استفاده از شیوه های غرب مدرن محسوب می شود ، منجمله استفاده از نمای تمام شیشه ای ،چند سالی است که در بسیاری از شهرهای کشور بیابانی و نیمه بیابانی ما و در تعداد زیادی از ساختمانهای شخصی و متاسفانه اداری ما رواج یافته و نماد مدرنیته محسوب می شود غافل از آ نکه این گونه نما سازی بیشتر مختص کشورهای مناطق معتدلی همچون انگلستان است که در بسیاری از ایام سال از نعمت نور آفتاب بی بهره هستند و این شیوه معماری برای آنها یک امتیاز و نعمت محسوب می شود ،نه برای کشور گرمسیر ایران، که کاملا بر عکس آنها است و تعداد روزهای بی آفتاب و ابری ما کم ومحدود است ، با این معماری شیشه ای نه تنها هزینه ای گزاف برای خود افزوده ایم ، بلکه سبب اتلاف انرژی و افزایش فوق العاده مصرف برق جهت بر طرف کردن این گرمای فراینده خواهیم شد ، و این بر خلاف شعار اقتصاد مقامتی مان نیز است ، این شیفتگی در به اصطلاح آپشن های خودروها یمان نیز به چشم می خورد ، بطوری که اگر وضع مالی خوبی داشته باشیم و برای خرید خودرو اقدام کنیم ، وجود سانروف و امثال آن از ضروریات و باعث تفاخر است ، که متأسفانه داستان سانروف اتومبیل هم همانند ساختمانهای شیشه ای است و در این کشور ضرورتی به وجودشان نیست ، همچنانکه ممکن است چراغ ال ای دی و خیلی چیزهای دیگر نباشد و اگر هم لازم باشد فرهنگ استفاده از آن را یاد نگرفته ایم ، آیا به نظرتان روشن نمودن چراغ های مه شکن عقب و جلوی خودرو در شبهای مهتابی و معمولی ضرورتی دارد ؟
ما را چه شده است که بسیاری از دستاوردهای تمدنی خود را فراموش کرده ایم ، دست آوردهایی که زمانی تا دور دستهای سرزمین های متمدن جهان راه می یافتند ، ولی اینک در سرزمین خود نیز جایگاهی ندارد.
نهایت آنکه ،به سبب نقش تاثیر گذار رسانه های جمعی به ویژه صدا و سیما بر افکار عمومی انتظار می رود در اعتلای فرهنگ ملی کوشا باشد ، یعنی نمی شود در ساخت فیلمها و سریالها وقتی خانم بازیگر خود را با باد بزن چینی باد میزند به جایش همان باد بزنهای پارچه ای مادر بزرگهایمان دستش باشد، که نه تنها خودش را خنک می کرد ، بلکه تمام افراد دورش را به سبب حرکت دورانی اش خنک می کرد و اطرافیانش از دور هم بودن لذت می بردند، این فرهنگ اصیل ما است ، فرهنگی که در ساخت کوچکترین وسیله زندگی ، جمعی فکر شده ، نه فردی و خود خواهانه!، این اصالتها اگر به فراموشی سپرده شود ، دیگر چیزی به عنوان فرهنگ غنی و اصیل ایرانی باقی نخواهد ماند و در این میان وظیفه صدا و سیما بسیار مهم خواهد بود ، و هر چه زودتر به خود بیاییم بهتر از آن است که فردا روز افسوس از دست دادن آنها را بخوریم .
محمد پودینه، کارشناس ارشد تاریخ ، بهمن ۱۳۹۵ خورشیدی