- 23 مرداد 1393
- کد خبر 836
- Print This Post
سایز متن /
سخن از سیستان و جغرافیای تاریخی آن، انسان را به دورانهای کهن تاریخی و نیز به محوطههایی باستانی رهنمون میشود که شاید آنها را بتوان از نخستین نشانههای تمدّنهای حقیقی بشر دانست. تحقیقات باستانشناسی نشان میدهد که بستر جغرافیای این منطقه، از دورانهای پیش از تاریخ آکنده از تأثیر و تأثرهای تاریخی و همچنین سکونتگاه انسانهایی سختکوش، پویا و سادهزیست بوده است و اینروحیه و توان را اکنون هم در وجود فرزندان آنان که ساکنان این سرزمین هستند، میتوان دید.
اینکه در دورانهای تاریخی، بویژه به هنگام بازگویی داستانهای حماسی و قهرمانی ایران زمین، نام سیستان را در تاریخ کهن ملّی با نام پهلوانان و تاریخسازان برجسته سرزمین ایران باستان همراه و هماهنگ میبینیم، نه یک برداشت سطحی و سخن گفتن از افسانه و اسطوره است، بلکه حقیقتی است که بر سینه تاریخ نقش بسته و بر مکانهای جغرافیایی منطقه نیز اثر نهاده است؛به هر رو سیستان یکی از برجستهترین خاستگاههای تمدّن ایرانی به شمار میرود.
نویسنده تاریخ سیستان، گرشاسپ را بنیانگذار سیستان دانسته و میگوید:او پادشاهی است از خاندان کیانیان در سیستان که پیامبر زردشتیان پس از اینکه در کنار دریاچه ارومیه دعوی پیغمبری کرد و مردمان آن سامان یاریاش نکردند، به سیستان آمد و در پناه گرشاسب به نشر افکار خویش پرداخت.از اینرو میبینیم که در اوستا و بخشهای ششگانه آنکه از کهنترین اسناد نوشته شده بشری است و بعنوان پیام و کتاب زردشت معروف است، از سیستان و توابع آن بارها یاد شده است.در این کتاب به پادشاهان کیانی که بر ایران زمین و سیستان فرمان میراندهاند پرداخته شده و درباره آنان بسیار سخن رفته است.
در کناره کویر خاوری ایران، نواری از جنوب خراسان تا کناره دریای عمان کشیده شده است که دربرگیرنده«قاینات، سیستان، خاش، سراوان و بمپور»است و چون این مناطق در میان کویرهای بیابانی و کوهستانها محصور شده، به صورت مراکز تمدّنی، از دیرباز جایگاه سیاسی-استراتژیک خود را حفظ کرده است و این امر بیشتر ناشی از حوزههای حاصلخیزی که بر اثر جریان رودخانهها تشکیل شده، بوده است.
از سوی دیگر، گونهای گسترش مستقل را در بخشهای کهنتر این منطقه، همچون دهانه غلامان، تپههای مهتاب، خزانه کوهک، قلعه تپه کرکو و شهر سوخته در هزاره پنجم پیش از میلاد در سیستان میتوان دید که شبیه پدیدهای است که در همان دوران در میانرودان(بین النّهرین)رخ نموده است.
این حوزه، میان دو مرکز تمدّن بسیار پیشرفته در هزاره سوم پیش از میلاد، یعنی تمدّن«بین النّهرین و دولت ایلامی»در باختر تمدّن«هندوهای راپاو دره سند»در خاور قرار گرفته بوده و از اینرو موقعیّت آن ایجاب میکرده است که با دیگر فرهنگها-بویژه فرهنگهای آسیای جنوب باختری و جنوب خاوری- ارتباط یابد که البتّه به نظر میرسد بین ارتباط بیشتر به صورت داد و ستد کالا و موّاد اولیّه بوده است.
پیگفتار
سرزمین باستانی و کهن سیستان در بستر جغرافیاییاش از چنان غنای تاریخی برخوردار است که هر پژوهشگر حقیقت بین را شگفتزده میکند. برپایه پژوهشها و کاوشهای باستانشناسی صورت گرفته در منطقه، روشن شده است که این سرزمین کهن در دورانهای گوناگون تارخی و پیش از تاریخ یکی از شناختهشدهترین حوزههیا تمدّنی بوده است. ۱ این بخش از میهن ما در دوران اوج شکوه و بزرگی خویش بسیار گستردهتر از محدودهای جغرافیایی بوده است که اینک به نام سیستان در شرق ایران میشناسیم؛ چنانکه در دوران باستان و اوایل دوره اسلامی مرزهای آن را شمال به اسفزاز و بامیان، از خاور به کابل و دره سند، از جنوب به کویته، قندایل و قصدار و از باختر و جنوب باختری به کرمان و مکران میرسیده است. ۲
پیشینه تاریخی مدنیّت و شهرنشینی در سیستان به هزاره پنجم پیش از میلاد و حتّی برپایه برخی برآوردهای باستانشناسی، به هزاره هشتم پیش از میلاد میرسد.پروفسورتوژی، باستانشناس معروف ایتالیایی که در واقع یابنده«شهر سوخته»(یکی از کهنترین محوطههای باستانی سیستان)شناخته میشود، تمدّن این شهرکه در باختر سیستان کنونی است، مربوط به اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد (۳۲۰۰ پ.م)دانسته و حتّی احتمال میدهد که حیات و تمدّن در این شهر به هزاره هشتم پیش از میلاد برسد. ۳
سیستان در واقع خاستگاه قوم آریایی است که پس از کوچ از دشتهای شمال خاوری آسیا و سیبری در این پهن دشت سکنی گزیده و شاخه هندو ایرانی، قلمرو خود را از سیستان به خاور و باختر در هند و ایران گسترش داده است. ۴
همچنین از نظر تاریخی میتوان گفت که کهنترین و بزرگترین شهر یاران ایران از سیستان برخاسته و در این سرزمین پرورش یافتهاند و زرتشت با پشتیبانی شهریار سیستان(ویشتاسب) آیین خویش را در سراسر ایران و هند گسترانده است. ۵ جهانپهلوانان ایرانی همچون گرشاسب، سام، نریمان، زال، رستم و سهراب و…در دامان این سرزمین پرورش یافتهاند که هریک گوشهای از تاریخ حماسی میهن ما را آراسته است و نماد آزادگی و جوانمردی و پهلوان منشی ایرانیان بشمار میرود. ۶ نخستین فرمانروایان مقتدر و نامور ایران زمین چون کیومرث، فریدون، کیخسرو، کیقباد و…نیز از اینجا برخاستهاد و میتوان گفت که در واقع سیستان خاستگاه کیانیان بوده است که نخستین فرماروایان ایرانی و آریایی به شمار میآیند. ۷ بدین سان، در تاریخ کهن ما، خاور ایران و بویژه سیستان، پیوسته گاهواره تمدّن و دانش و پرونده مردان راستین و در واقع کارخانه پهلوانسازی و جوانمردی بوده است.
این توانمندیها همه به گونهای ناشی از موقعیّت ممتاز جغرافیایی و ژئوپولیتیکی سیستان بوده است. «شهر سوخته»در هزاره چهارم پیش از میلاد پل ارتباط فرهنگی، تاریخی، و بازرگانی میان خاور و باختر جهان آن روز شناخته میشده و در واقع پیونددهنده تمدّنهای سند و هند با تمدّنها میان رودان(بین النّهرین)و مصر از یک سو و تمدّن فرارود(ماوراء النّهر)با تمدّن حوزه دریای پارس از سوی دیگر بوده است.به سخن دیگر، هم اینک برپایه یافتهها و بررسیها روی آثار برجامانده در شهر سوخته، روشن شده است که سنگ لاجورد که در حقیقت گرانبهاترین سنگ پیش از تاریخ شمرده میشود، در آن دوران در افغانستان استخراج و به شهر سوخته در سیستان حمل میشده و این شهر یکی از مراکز شکل دادن و کار روی سنگ لاجورد که در حقیقت گرانبهاترین سنگ پیش از تاریخ شمرده میشود، در آن دوران در افغانستان استخراج و به شهر سوخته در سیستان حمل میشده و این شهر یکی از مراکز شکلدادن و کار روی سنگ لاجورد بوده است.در همان حال وجود هزاران کوزه و ظرف سفالین و وجود مواد ارگانیک و ابزارهای تولیدی در این شهر گویای این واقعیّت است که این منطقه محلّی برای ساخت و توزیع کالاها بوده است. ۸
قرارگرفتن سیستان میان دو مرکز تمدّنی بسیار پیشرفته هزاره سوم پیش از میلاد، یعنی تمدّن میان رودان و دولت ایلامی و سومری در باختر و تمدّن هندوهای راپاو دره سند د رخاور، ایجاب میکرده است که مردمان این سامان با دیگر فرهنگها و تمدّنها، بویژه فرهنگهای آسیاسی در خاور و باختر آسیا ارتباط داشته باشند که البتّه بیشتر این ارتباطات از شاهراههای تجاری و در قالب دادوستد کالاها و خدمات و موّاد اوّلیه صورت میگرفته است. ۹ با وجود افتوخیزهایی که این منطقه بر اثر شرایط طبیعی (همچون خشکسالی یا سیلابهای پیاپی، جابهجا شدن مسیر رودخانه هیرمند در دلتا، بادهای ۱۲۰ روزه و جابهجایی شنهای روان در سطح منطقه که سبب مسدود شدن نهرها و تخریب زمینهای کشاورزی و اماکن مسکونی میشده و گرما و…)و شرایط انسانی و اقتصادی(چون هجوم قبایل و اقوام بیگانه و جنگها و ویرانیهای ناشی از آن، تحوّلات سیاسی و تغییر نظامهای حکومتی، دگرگونیهای فرهنگی، اجتماعی و…)در دورههای گوناگون داشته، امروزه نیز این سرزمین همچنان موقعیّت ژئواستراتژیک و ژئوپولیتیکی خود را حفظ کرده است.بیگمان، با بهرهگیری مناسب از پیشینه درخشان تاریخی و جایگاه ویژه جغرافیایی سیستان، میتوان بار دیگر عظمت و شکوه را به این منطقه از میهن بازگرداند و از این رهگذر همراه با توسعه منطقهای سیستان، به تحکیم پیوندهای فرهنگی و سیاسی، اجتماعی حوزه هند و ایرانی در افغانستان، اینکه در دورانهای تاریخی، بویژه به هنگام بازگویی داستانهای حماسی و قهرمانی ایران زمین، نام سیستان را در تاریخ کهن ملّی با نام پهلوانان و تاریخسازان برجسته سرزمین ایران باستان همراه و هماهنگ میبینیم، نه یک برداشت سطحی و سخن گفتن از افسانه و اسطوره است، بلکه حقیقتی است که بر سینه تاریخ نقش بسته و بر مکانهای جغرافیایی منطقه نیز اثر نهاده است؛به هر رو سیستان یکی از برجستهترین خاستگاههای تمدّن ایرانی به شمار میرود.
پیشینه تاریخی مدنیّت و شهرنشینی در سیستان به هزاره پنجم پیش از میلاد و حتّی برپایه برخی برآوردهای باستانشناسی، به هزاره هشتم پیش از میلاد به هزاره هشتم پیش از میلاد میرسد.پروفسور توژی، باستانشناس معروف ایتالیایی که در واقع یابنده «شهر سوخته»(یکی از کهنترین محوطههای باستانی سیستان)شناخته میشود، تمدّن این شهر را ک هعرد باختر سیستان کنونی است، مربوط به اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد(۳۲۰۰ پ.م)دانسته و حتّی احتمال میدهد که حیات و تمدّن در این شهر به هزاره هشتم پیش از میلاد برسد.
پاکستان، هندوستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و…با ایران پرداخت و آن را ژرفای بیشتری بخشید.
جایگاه تاریخی و ژئوپلیتیکی سیستان پیش از اسلام
الف :خاستگاه سیستان
سیستان و بستر جغرافیایی آن از دورانهای پیش از تاریخ آکنده از آثار تاریخی و سکونتگاههای انسانی بوده است و بنیانگذاری آن به دروانهای بسیار کهن پیش از تاریخ باز میگردد.در بسیاری از اسناد تاریخی، پایهگذاری سیستان را به گرشاسب نسبت داده و این سرزمین را خاستگاه بیشتر پادشاهان و پهلوانان نامی ایران دانستهاند.در تاریخ سیستان بعنوان یکی از معتبرترین متون تاریخی آمده است:
بنا کردن سیستان بر دست گرشاسب بن اثرث بن شهر بن کورنگ بن بیداسب بن توربن جمشید بن نوجهان بن اینجد بن اوشهنگ بن فاروک بن سیامک بن موسی (میشی)بن کیومرث بود و کیومرث آدم علیه السلام بود…و بنا کردن سیستان آن روز بود که گرشاسب دانایان جهان را گرد کرده بود که من شهر بنا خواهم کرد بدین روزگار که ضحّاک همه جهان همی ویران کند و آزادگان جهان را همی کشد و از جهان به جادویی همی برکند، تا مردمان عالم را سامهای(جای امنی)باشد که او را بر شهری که من کرده باشم فرمان نباشد، امّا چنان خواهم کرد که نیکو، نگاه کنید از هفت و چهار و دوازده(حساب ماه و رمل و اسطرلاب) بنگرید و حساب کنید و به وقتی ابتدا کنید که سعد باشد، به هیچ نحس، چنانگاه دیرگاه بماند و چندانی که حدّ امکان باشد، او ابتدا به دتخویش بیفکند، پس حکم کردند که تا چهار هزار سال شمسی این شهر بماند و چون مصطفی(ص)برون آید و دین اسلام آشکار گردد و مردم عجم را به دین حق خواند، اوّل کسانی که او را اجابت کنند مردم سیستان باشد، چه بطوع و چه بکره و اندر روزگار دین او(ع)چهار صد و چهل سال وقعتها باشد و چون چهار صد و چهل و چهار سال بگذرد این شهر باز آبادان گردد بر دست شه بورگان بن کراسیتشان که نزدیکان زمان کیانیان باشند، گرشاسب بدان شاد شد و ایشان را خلعتها داد و این شهر بنا کرد و تمام کرد. ۱۰
ب:سیستان سرزمین خاندان رستم
در تاریخ کهن ایران زمین به شهریارانی چون منوچهر، کیکاووس، کیخسرو، کیقباد و…از سپیده دم تارخی تا دوره هخامنشیان برمیخوریم و جهان پهلوانانی چون نریمان، سام، زال، رستم، گودرز، برزو، سهراب و دیگران نیز در این میان آشکار میشوند که بیشتر از سیستان برخاستهاند.در واقع پاسدار قوام و دوام دودمان کیانی در ایران باستان، سیستانزادگان بودهاند و هم اینان افراسیاب، اسفندیار و بهمن و دیگران را از چیره شدن بر مرز و بوم ایران زمین بازداشته و سرکوب کردهاند. ۱۱
در شاهنامه فردوسی، بزرگترین سند ملّی ایران زمین، نخستین بار که از سیستان و زابلستان سخن به میان میآید، به هنگام پادشاهی منوچهر است که داستان سام وزاده شدن زال آغاز میشود.سام، زال را که مویی سپید دارد رها میکند و سیمرغ، زال را به کوه البرز میبرد و پرورش میدهد.زال، پس از بزرگ شدن نزد پدر باز میگردد و سام در دربار منوچهر محبّت بسار میبیند.منوچهر دستور میدهد پیمانی بنوئیسند و در آن قلمرو سام را تعیین کنند و به سخن دیگر مرزهای سیستان را مشخّص میکند و آن سرزمین را به سام میسپارد:
و زان پس منوچهر عهدی نوشت
سراسر ستایش بسان بهشت
همه کابل و زابل و مای و هند
ز دریای چین تا به دریای سند
ز زابستان تا بدان روی بست
به نوّی نوشتند عهدی درست
پس از صدور فرمان حکمرانی سام از سوی منوچهر، وی به پا میخیزد و سپاسگزاری میکند و به سرزمین خود میرود:
سوی زابلستان نهادند روی
نظاره برو برد همه شهر و کوی
چو آمد به نزدیکی نیمروز
خبر شد ز سالار گیتیفروز
بیاراسته سیستان چون بهشت
گلش مشکسارا بدو زرخشت
در شاهنامه میبینیم که پس از پیوند زال با رودابه دختر مهراب شاه کابلی و رفتن آنان به سیستان، شهر نیمروز به عنوان مرکز سیستان مطرح میشود. درباره نیمروز و آمدن آنان به این سرزمین آمده است:
رسیدند پیروز تا نیمروز
چنان شاد و خندان و گیتیفروز
چندی پس از آن سام پادشاهی سیستان را به زال میسپارد و خود به گرگساران و باختر مازندران برای سرکوبی دیوان میرود.پس از آنکه رستم از رودابهزاده میشود، که همزمان با پادشاهی کیقباد است، او منشور فرمانروایی سیستان را به نام رستم مینویسد و پادشاه کیانی بهع رستم میگوید:
ز زاولستان تا به دریای سند
نوشتیم عهدی ترا بر پرند
سر تخت با افسر نیمروز
بدار و همی باش گیتیفروز ۱۲
چنانکه گذشت، سیستان و زاولستان از زمانهای دو به دست خاندان سام نریمان و بسیار پهناور بوده است، به گونهای که از آغاز تا مصّب رودخانه هیرمند (سرچشمه اینرودخانه کوههای بابا یغما در شمال باختری کابل و مصّب آن در دلتای هیرمند و محلّ امروزی سیستان و مرز سیستان و مرز ایران و افغانستان است و روی هم رفته نزدیک به ۱۲۰۰ کیلومتر درازا دارد)را دربرمیگرفته و حتّی فراتر از این چارچوب، از جنوب خاوری تا سند امتداد مییافته است.
پ:هیرمند مایه زندگی و پایداری سیستان
از زمانهای دور، بستر جغرافیایی سیستان حوضه آبخیز و آبریوز هیرمند بوده است و سیستان و هیرمند به هم آمیخته و مکمّل یکدیگر بودهاند، چنانکه زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیستان بیشتر وابسته به هیرمند و برکات ناش از آب روان آن بوده است.
زندگی سیستان در سراسر تاریخ چندین هزار سالهاش به رودخانه هیرمند بستگی داشته است، همچنانکه زندگی مصر به رود نیل.کهنترین نمونههای حیات بشری و مدنیّت و شهرنشینی را یکجا میتوان در کنار دلتاهای کهن هیرمند در سیستان دید.در منطقهای که امروز ترقون-رامرود خوانده میشود و در جنوب و جنوب باختری بستر کنونی هیرمند قرار دارد، خرابههای باستانی بسیار و آثار آبراهها و زمینهای کشاورزی به چشم میخورد که در زمان جریان داشت هیرمند در این مسیر(که در واقع یکی از کهنترین دلتاهای هیرمند در پیش از تاریخ است)شکوفا بودهاند.
همچنین مهمترین شهرکه در هزاره چهارم پیش از میلاد(۳۲۰۰ پ.م)در سیستان رونق داشته و در زمان خود بزرگترین شهر در نواحی خاوری ایران زمین به شمار میرفته، چندی پیش با نام«شهر سوخته»از سوی باستانشناسان در این دلتای هیرمند پیدا شده است.کنستانتینی دراینباره مینوسد:
در اواخر عهد کالکولتیک یعنی بین سالهای ۴۰۰۰-۳۲۰۰ قبل از میلاد در بخش جنوب شرقی ایران، در سایه لطف رودخانه هیرمند و شرایط مناسب محیطی و آب و هوایی آن، در منتهی ایه رود هیرمند یعنی جایی که رودخانه به دو شبکه دلتایی تقسیم میگردد، بین شاخههای رود بیابان و سنارود، بر روی تراس رامرود توسط مردمی از تیپ مدیترانهای«هند و اروپایی»شهری با مساحتی قریب به پنج هکتار برپا گردیده، که اکنون بنام«شهر سوخته» معروف است. ۱۳
البتّه گستره این شهر امروزه پس از حفّاریهای تازه تا ۱۵۱ هکتار شناخته شده است. ۱۴
وجود این شهر و دهها شهر دیگر همچون رام شهرستان، حوضدار، کندر، ترقون، کرکویه، شهر کاخ، ساروتار، دهانه غلامان، چهل برج، ناد علی و…که در مصّب اینرودخانه شکل گرفته، همه و همه نشان از نعمت و عظمتی دارد که اینرودخانه به سیستان بخشیده است.
دشت سیستان در مصّب رودخانه هیرمند، خاک حاصلخیز خود را مدیون میلیاردها متر مکعّب آبرفتی است که در گذر میلیونها سال توسّط هیرمند از پیرامون کابل تا انتهای دشت زابل به همراه آب فراوان حمل و سرانجام در این دشت تهنشین شده است.پس جریان هیرمند و خاکهای بارآور همراه آن بوده که سیستان و سکونتگاههای شهری و روستایی آنرا در درازای تاریخ پایدار نگهداشته و بدان زندگی بخشیده است؛و اگر اینرودخانه در سیستان جریان نداشت، این بخش از ایران یکی از سه کویر واقعی کشورمان از نظر تاریخی میتوان گفت که کهنترین و بزرگترین شهر یاران ایران از سیستان برخاسته و در این سرزمین پرورش یافتهاند و زردتشت با پشتیبانی شهریار سیستان (ویشتاسب)آیین خویش را در سراسر ایران و هند گسترانده است.
میبود زیرا به گفته جغرافیدانان هرجا که میزان بارش سالانه در آن کمتر از ۵۰ میلیمتر باشد، به کویر تبدیل خواهد شد؛و در ایران سه منطقه چنین شرایطی دارد: کویر لوت و دشت کویر در ایران مرکزی، میرجاوه در جنوب خاوری زاهدان و سیستان در مرز افغانستان.
کویر مرکزی ایران چون از بیرون از حوضه آبریز خود امکان دریافت آب نداشته همچنان کویر مانده است، امّا دشت میرجاوه با دریافت آب از رودخانه هیرمند از کویر شدن نجات یافتهاند و زندگی خویش را مدیون رودخانههایی هستند که این دشتها و ساکنانشان را سیراب میکنند. ۱۵
ت:سیستان:خاستگاه دین زرتشت
زرتشت در هزاره نخست پیش از میلاد، در حوضه روخانه هیرمند و در سیستان ظهور کرده است.البتّه در مورد زادگاه زرتشت اختلاف نظر وجود دارد، چنانکه پارهای زادگاه او را ری و برخی در کنار دریاچه ارومیه دانستهاند.پورداوود دراینباره مینویسد:
اینکه زادگاه زرتشت مغرب یا شمال غربی ایران دانسته شده، به ایراد برمیخورید؛و آن این است که زبان سروهای«گاتاها»و سراسر«اوستا»از لهجههای خاوری و شرقی ایران شناخته شده است.شاید به این ایراد اینطور بتوان پاسخ گفت که زرتشت از مغرب مهاجرت کرده و به مشرق ایران پناه برده است؛و شکّی نیست که آتورپاتکان(آذربایجان)همواره در تاریخ دینی «مزدیسنا»جنبه تقدّس داشته و از هر جهت میتوان آنرا با سرزمین پیغمبرخیز فلسطین و خاکهای همسایه سنجید.بطوریکه کوه «سبلان»که گویند زرتشت مدّتی بر بالای آن زیسته بجای«طورسینا»و دریاچه اورمیه که در اوستا«چیچست»خوانده شده و مقدّس است بجای«بحر المیّت»و شهر گنجک که در نوشتههای قرون وسطی«شیز»خوانده شده و پایگاه آتشکده آذر گشسب بوده، بجای شهر «اورشلیم»است.امّا شکّی نیست که سیستان یا سرزمین باستانی«درنگیانا»و پیرامون دریاچه مقدّس«زره»یا دریاچه هامون که در اوستا «کاسئویه»خوانده شده و کوه مقدّسی که در دل آن دریاچه سربرافراشته(کوه خواجه)که در اوستا«اوشیدرنه»از آن نام برده شده است، و کرانههای رود مقدّس هلمند که در اوستا «هئتومنت»خوانده شده نیز زرتشتیان دارای اهمیّت زیادی بوده و علاوه بر اوستا در نوشتههای دینی پهلوی(بندهشن)نیز دارای نام و نشان خاصّی میباشند.در واقع بعد از ظهور زرتشت از اینجا(سیستان)وی توانست دینش را در سراسر ایران و هندوستان گسترش دهد. همچنین زرتشتیان را عقیده بر این است که «شوشیانت»ظهور خواهد کرد و جهان را از اهریمنان پاک خواهد گردانید. ۱۷
آتشکده کرکوی در سیستان نیز بعنوان یکی از بزرگترین و معروفترین آتشکدههای زرتشتی و سرود کرکوی در اوستا که در تاریخ سیستان نیز آمد، نشانگر اهمیّت سیستان در دین زرتشت و مرکزیّت آن است. ۱۸
ث:سیستان:گهواره تمدّن و شهرنشینی
در ۶۰ کیلومتری جنوب باختری شهر زابل در سیستان، تپههای کمابیش کوتاه و پراکندهای است که باستانشناسان در دهههای اخیر آنها را بررسی و حفّاری کردهاند و روشن شده است که یکی از کهنترین تمدّنهای بشری از هزاره چهارم پیش از میلاد در دل این تپهها مدفون بوده است؛این تمدّن امروزه به نام«شهر سوخته»شهرت یافته است.با توجّه به لایههای گوناگونی که به هنگام حفّاری در آن پیدا شده شکل کهن شهر و ساختاری شهری پدیدار گشته و روشن شده است که این شهر در سال ۳۲۰۰ پ.م ساخته شده و در حدود سال ۲۲۰۰ پ.م نیز ناگهان از میان رفته است.جالب آنکه این دوره زمانی(۳۲۰۰ تا ۲۲۰۰ پ.م)دوران شکوفایی تمدّن در جنوب خاوری آسیا(هندوسند)بوده و در همان سالها تمدّن سومری در باختر آسیا نیز در اوج شکوفایی خویش بوده است. بنابراین تمدّن سیستان در این دوره میتوانسته حلقه پیوند تمدّنها خاور و باختر در جهان آن روزگار باشد زیرا شرایط جغرافیایی«شهر سوخته»به آن امکان تهیّه منابع معدنی و طبیعی و کنترل تولید و توزیع آنها را در سراسر سیستان و سرزمینهای همجوار میداده، و چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، این شهر نه تنها یک محوّطه باستانی بزرگ، بلکه پایتخت و مرکز یک منطقه وسیع فرهنگی نیز به شمارمیرفته است.
آثار به دست آمده در شهر سوخته نشانگر آن است که بخشی از ساکنان شهر به کارهای صنعتی و تولیدی همچون فلزکاری، سنگتراشی، درودگری، مهرسازی، حصیربافی، بافندگی و…سرگرم بودهاند.صنعتگران این شهر سنگهای لاجورد و عقیق را که از سوی بازرگانان وارد میشده، تراش میدادند و با کاروانها به میانرودان میفرستادند.به سبب شمار چشمگیر صنعتگر در شهر در حدود سال ۲۵۰۰ پ.م کارگاههای صنعتی به بخش باختری شهری انتقال یافت و محلّه جداگانهای پدید آمد. همچنین روابط تجاری و بازرگانی در آن دوران بین سیستان و مناطق شمالی و«فرارود»نیز رونق بسیار داشته است؛چنانکه این تماس با ترکمنستان جنوبی در تپه نمازگاه و با تپه یحیی در حوزه کرمان به گونه سازمانهای سیاسی و تجاری و شهری در میانرودان، فرارود، تپه یحیی، شهر سوخته، نمازگاه و موندیگال در آن دوران به اثبات رسیده است.
در دورههای بعد و بویژه در دوران هخامنشی در سیستان، در محلّی که اینک پس از اکتشافات باستانشناسی«شهر دهانه غلامان»خوانده میشود، (در ۴۴ کیلومتری جنوب خاوری زابل، (شهری بزرگ بوده که یکی از مراکز مهّم ساتراپنشین آن دولت در جنب خاوری ایران به شمار میرفته است. این همان محلّی است که در کتیبههای برجامانده از دوران هخامنشیان(کتیبههای بیستون و نقش رستم)به نام«زرنکا»و در آثار یونانی به نام«درنگیانا»از آن یاد کردهاند. ۲۲ کشف شهر«دهانه غلامان»و آثار موجود در آن نهتنها نشانگر اوج و شکوه معماری و شهرسازی و شهرنشینی سیستان در آن دوران است، بلکه بسیاری از ابهامات باستانشناسی و فرضیهها را روشن ساخته است.در این زمینه آمده است:
اوّلا نقطه توجّه و دقّت باستانشناسان و محقّقان تا قبل اکثرا معطوف به نواحی شمال و غرب و جنوب ایران و بخصوص اطراف بین النّهرین بوده و جهت شناخت تمدّنهای باستانی کمتر توجّهی به مناطق مثل سیستان داشتهاند؛ثانیا پیش از این دانشمندان باستانشناس، بهکاربردند سنگهای بزرگ و حجیم بدون ملاط را از ویژگیهای معماری هخامنشی میدانستند، درحالیکه در اینحا مصالح اصلی از گل خام بوده است؛ثالثا طاقهای بیضی شکل اطاقهای دهانه غلامان برخلاف سقف و پوشش سایر بناهای دوران هخامنشی در تخت جمشید و غیره افقی و صاف نیست، و یا اینکه هنرمندان سیستانی چگونه توانستهاند بدون استفاده از آجر، طاق بیضی شکل بزنند، خود مسئله مهمّی تلّقی شده است.لذا عمالا آثار مکشوف در شهر دهانه غلامان در سیستان در دوره هخامنشی، فرضیّههای فوق الذّکر را در مورد بسیاری از مسایل هنری و معماری رد نموده و معلوم گردید که هنر هخامنشی در قید و بند ضوابط و چارچوبهای زائد قرار نداشته و هنرمندان محلّی در نواحی مختلف ایران بنا به مقتضیات محیطی و آن و هوایی و سایر عوامل قادر به ایجاد و خلق آثار جالب و متنوّعی بودهاند.
«شهر کاخ»در کوه خواجه از دیگر محوطههای باستانی پیش از اسلام در سیستان است که بویژه بازگو کننده کشوه و مدنیّت سیستان در دوران اشکانی و تا اندازهای ساسانی است.دامنههای جنوبی کوه خواجه (شهر کاخ)، یکی از مهمترین و بهترین نمونههای معماری ایرانی در دوران اشکانی و ساسانی است. بخش نخست این بنا از آن دوران اشکانی است. هرچند آثار اشکانی در عراق و باختر ایران و بویژه در شوش کم و بیش دیده شده، امّا تا پیدایش آثار شهر کاخ در سیستان در شمال و خاور ایران که اشکانیان خود از این منطقه برخاستهاند، آثار ساختمانی این دوره پدیدار نشده بود.
شهر کاخ در کوه خواجه بسیار مجلّل و مزیّن به نگارههای دیواری، گچبری و گچکاری، نقوش برجسته گچی و تندیسهای گوناگون بوده است. هرچند امروزه بیشتر این آثار از میان رفته، امّا آثار باقیمانده میتواند در حلّ مسائلی چون چگونگی گسترش نفوذ هنر یونانی باختری به این بخش از ایران و همچنین گسترش نفوذ هنر ایرانی به بخشهای بزرگی از آسیای مرکزی و بر سر هم به تدوین تاریخ هنر نگارگری و بویژه نگارگری دیواری در ایران کمک کند.
قرارگرفتن سیستان میان دو مرکز تمدّنی بسیار پیشرفته هزاره سوم پیش از میلاد، یعنی تمدّن میان رودان و دولت ایلامی و سومری در باختر و تمدّن هندوهای راپا و دره سند در خاور، ایجاب میکرده است که مردمان این سامان با دیگر فرهنگها و تمدّنها، بویژه فرهنگهای آسیای در خاور و باختر آسیا ارتباط داشته باشند که البتّه بیشتر این ارتباطات از شاهراههای تجاری و در قالب دادوستد کالاها و خدمات و موّاد اوّلیه صورت میگرفته است.
بیگمان، با بهرهگیری مناسب از پیشینه درخشان تاریخی و جایگاه ویژه جغرافیایی سیستان، میتوان بار دیگر عظمت و شکوه را به این منطقه از میهن بازگرداند و از این رهگذر همراه با توسعه منطقهای سیستان، به تحکیم پیوندهای فرهنگی و سیاسی، اجتماعی حوزه هند و ایرانی در افغانستان، پاکستان، هندوستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و…با ایران پرداخت و آن را ژرفای بیشتری بخشید.
جایگاه تاریخی و ژئوپولیتیکی سیستان پس از اسلام
الف-سیستان:خاستگاه دودمان صفّاری
سیستان، این گهواره تمدّن ایران باستان، پس از اسلام نیز جایی ویژه در معادلات سیاسی-اجتماعی جهان اسلام داشت زیرا گذشته از اینکه در مصّب رودخانّ هیرمند، از زمینهای حاصلخیز و آب فراوان برای توسعه اقتصادی بهره میبرد، از دید نظامی نیز بر سر راه ایران به هندوستان و افغانستان قرار داشت که این نیز بر اهمیّت آن میافزود.افزون بر اینها، سیستان از دیدگاه سیاسی-امنیّتی نیز برپایه پیمانی که سیستانیان با اعراب فاتح در آغاز ورود اسلام به منطقه بسته بودند امتیازات ویژهای داشت.به نقل از طبری آمده است که:«سگزیان پای فشردند که دشتهای سیستان(فدافد)قرقگاه(حمی)شمره شود، یعنی جایگاه بست و پناهگاه باشد و اگر غارتگران و گریختگان بدانجا پناه جستند کسی به دستگری آنان نرود.» ۲۶
همین زمینهها سبب شد که با وجود ولایتداران نیرومندی چون ربیع ابن زیاد، عبد اللّه بن سمره، عبد اللّه بن عامر و دیگران که در دوران خلفای راشدین به سیستان گسیل شده بودند و چه در دوره امویان و عبّاسیان و ولایتداران آنها در سیستان که چیرگی آنها با ظلم و تعدّی و زور همراه بود، در هیچ دورهای این منطقه یکسره به زیر فرمان عربها درنیاید و هر از گاهی جنگ و تاخت و تازه محلّی درگیرد. ۲۷ تا اینکه در سال ۲۳۹ هجری با نیرو گرفتن صالح بن نصر سرکرده «عیارّان»در بست، یعقوب لیث و بردرانش پا به صحنه تاریخ سیاسی-اجتماعی سیستان گذاشتند.در همان سال یعقوب لیث و برادرانش عمرو و علی پس از گرفتن بست، با همکاری صالح و دیگر بزرگان و جنگاوران عیّار، شهر زرنج مرکز سیستان را نیز گرفتند و از آن پس کمکم کار یعقوب و عیّاران در سیستان بالا گرفت و رفتهرفته شعاع حکومت آنان به شهرهای دیگر نیز گسترش یافت.
پس از آن، یعقوب لیث سیستانی به عنوان سر سلسله صفّاری توانست پایههای قدرت خاندانش را در سیستان استوار سازد و نمودهای واقعی چیرگی خلافت بغداد را در این ولایت از میان بردارد.به بیان دیگر، استقرار امپراتوری پهناور صفّاری در خاور جهان اسلام که سیستان شالوده و مرکز آن بود، نخستین شکاف بزرگی بود که در یکپارچگی سرزمینی خلافت عبّاسی پدید آمد.صفّاریان در اندک زمانی پس از تحکیم نیروی خویش بر سیستان و گسترش آن تا کابل، با گرفتن هرات و خراسان، دودمان طاهری را برانداختند و با گسترش دادن فرمانروایی خود به کرمان و شیراز، بنیاد قدرت خلافت را در جنوب ایران سست و لرزان کردند.بر سر هم صفّاریان نزدیک به ۱۴۰ سال بر بخش بزرگی از ایران با مرکزیّت سیستان فرمان راندند و سرانجام به دست غزنویان از میان برداشته شدند. ۲۹
ب-زرنج:مرکز مبادلات بازرگانی-ارتباطی سیستان و خاور
تا سده ششم هجری سیستان از رونق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیار پویا برخوردار بوده است، چنانکه بیشتر تاریخنویسان و جغرافی نگاران آن دوران از آبادانی و نعمت فراوان سیستان یاد کردهاند.
در تاریخ سیستان آمده است:«هارون الرّشید پس از نصب لیث بن ترسل به حکومت مصر به وی گفت، ترا به مصر همی فرستم، اگر کار بر آن جمله کنی که ایزد تعالی و تقدّس فرموده است، به سیستان ترامسمّا کنم تا کارت بزرگ گردد.» ۳۰ یا در جای دیگری از کتاب از رونق تجارت و بازرگانی سیستان یاد شده است:«از شهرهای دور بار به کشتی بیارند تا اندر قصبه (زرنج).» ۳۱ این امر بیانگر آن است که سیستان در آن دوران افزون بر توانمندی اقتصادی و اجتماعی، یکی از مراکز بزرگ تجاری و بازرگانی نیز شمرده میشده است؛چنانکه گذشته از راههای خشکی، تجارت دریایی نیز در آن رواج داشته که بیشتر با هندو از راه بست و قندهار در خاورزرنج صورت میگرفته است. اصطخری در سده چهارم هجری از حرکت کشتیها در رودخانه هیرمند و میان سیستان و بست یاد کرده و مینویسد:«رود دیگری که آنرا سنارود گویند، در وقت آب خیز در اینرود کشتی از بست به سیستان (زرنج)رود.» ۳۲ در واقع بر اثر همین رونق اقتصادی و بازرگانی بوده است که در دوره اسلامی، سیستان چنان عظمت و گسترش یافته، که از خراسان هم بزرگتر و آبادتر شده است.یعقوبی دراینباره مینویسد:
مقدسی نیز در همان دوران تأیید میکند که فراوانی نعمت و شکوه و عظمت سیستان به سبب رونق تجارت و بازرگانی آن بوده و در این نوشته است که:«خوراکهایشان پاکیزه، بازرگانی سودآور، آب فراوان، و بازرگانی و معدن دارای و درآمدهای دیگر را با میوههای فراوان و ارزان با هم دارد، (سیستان) بصره خراسان است.»
شهر زرنج بعنوان پایتخت سیستان در آن دوران بسیار بزرگ و پهناور بوه و آنرا«مدینه العذرا» میخواندهاند.صاحب تاریخ سیستان آنرا چنین توصیف کرده است:«شارستان بزرگ حصین دارد که خود چند شهری باشد از دیگر شهرها و آنرا مدینه العذرا گویند.» ۳۵ یعقوبی مساحت این شهر را در آن دوران چهار فرسخ ذکر کرده است. ۳۶ ابن حوقل در جایی که گستردگی و عظمت زرنج را شرح میدهد آورده است:«این شهر پنج دروازه دارد»و یکی یکی آنها را نام میبرد و میافزاید«امّا ربض شهر سیزده دروازه دارد»که آنها را نیز به ترتیب نام برده، آنگاه از رونق تجارت و بازرگانی در آن شهر خبر میدهد و میگوید:«بازارهای داخل شهر در پیرامون مسجد جامع قرار دارد و بسیار آباد است و بازراهای ربض نیز آباد است که از جمله آنها بازار عمرو است که عایدی روزانه آن هزار درهم است.»آنگاه میافزاید:«بازار شهر از دروازه فارس تا دروازه مینا به هم پیوسته و در حدود نیم فرسخ است.»
این گستردگی و شکوه نشانگر اوج توسعه اقتصادی، اجتماعی سیستان و بویژه شهر زرنج در آن روزگار است که خود ناشی از جایگاه استراتژیک و راهبردی سیستان در خاور ایران و بر سر راههای تجاری خاور و باختر جهان بوده است؛زیرا زرنج و سیستان بر سر چهار راهی قرار داشت که از یک سو نیشابور و هرات را از راه بست و پنجوای و قندهار به حوزه سند مرتبط میساخت و از سوی دیگر فارس و مکران را در جنوب به هرات و خراسان در شمال و با کابل و غزنه و هند در خاور پیوند میداد.همچنین کاروانهای بزرگ تجاری که از بغداد به شیراز و از آنجا به کارمان و سپس به سیستان میآمدند، از این راه در جهت شمال و شمال خاوری تا هرات و کال و غزنه و از خاور به دره سند و هند و از جنوب نیز به مکران هدایت میشدهاند.
ژئوپولیتیک سیستان و تحوّلات کارکردی آن در دوران معاصر
سیستان در زندگی سیاسی، اقتصادی خویش در خاور ایران زمین دارای جایگاه ژئواستراتژیک یگانهای بوده است زیرا چنانکه گذشت، در دورانهای باستانی این بخش از میهنمان با مرکزیّت«شهر سوخته»افزون بر شرایط تمدّنی و گذرگاهی خویش بین تمدّنهای سند و هند با فرار و دو میانرودان، خود مرکزی برای ساخت و تولید و در همان حال توزیع انواع صنایع و ابزارهای فلّزی و سفالی و غیره بوده است. ۳۹ در دورههای بعد مانند دوره هخامنشی، اشکانی و ساسانی نیز این سرزمین شکوه بسیار و جایی والا در تمدّن ایرانی داشته است؛چنانکه با پیدایش شهر«دهانه غلامان»در سیستان به عنوان یکی از ساتراپهای دولت هخامنشی در خاور ایران که دارای کارکردهای شهری و مذهبی بوده یا«شهر کاخ»در کوه خواجه سیستان که در دوران اشکانی و ساسانی رونق داشته، روشن شده است که سیستان گذشته از موقعیّت نظامی دارای جای فرهنگی و سیاسی یگانهای در خاور ایران بوده است تا آنجا که شاهزادگان ساسانی با لقب«سکانشاه»دوره آمادگی برای پادشاهی و فراگیری فنون لشگری و کشوری را در ایران سرزمین میگذراندهاند. ۴۰
در دوران اسلامی نیز این نیز اینجایگاه سیستان نقش زیادی در تحوّلات سیاسی-اجتماعی جهان اسلام داشته است، به گونهای که با ظهور دودمان صفّاری از این منطقه، برای نزدیک به دو سده سرنوشت ایران زمین با سیستان و سردمداران آن پیوند خورده بود.
سرانجام همین موقع ممتاز جغرافیایی و ژئوپولیتیک یگانه سیستان بود که در درازای تاریخ پرفراز و نشیب ایران و منطقه، کشورگشایان و تاریخسازان بارها و بارها از آن بهره بردند و سبب شد که سیستان دروازه فتح هند شمرده شود.از حمله اسکندر مقدونی به هند در ۳۲۷ پیش از میلاد هجوم نادر شاه و احمد خان ابدالی به هند در پایان سده دوازدهم هجری، بر سر هم سی و سه بار به هندوستان حمله شده که بیشتر این حملات از راه آسیای مرکزی و زندگی سیستان در سراسر تاریخ چندین هزار سالهاش به رودخانه هیرمند بستگی داشته است، همچنانکه زندگی مصر به رود نیل.کهنترین نمونههای حیات بشری و مدنیّت و شهرنشینی را یکجا میتوان در کنار دلتاهای کهن هیرمند در سیستان دید.
افغانستان و سیستان صورت گرفته است. جایگاه گذرگاهی و ارتباطی سیستان از دورترین زمانهای تاریخی تا امروز همچنان حیات بخش منطقه بوده است.چنانکه گذشت، در دوران اسلامی سیستان با مرکزیّت شهر زرنج در قلب معادلات و مبادلات تجاری و بازرگانی جهان آنروز قرار داشته و حوزههای گوناگون تمدّنی و مراکز تجاری منطقه و فرامنطقهای را به هم پیوند میداده است. اینروند تا دوران معاصر ادامهداشته و هرچند در دوره مغول و تیموری تا اندازهای بدان خدشه وارد شد، امّا در دوره صفوی و افشاریان بار دیگر شاهد اوج آن هستیم که این اقتدار به کمال رسید.پس از افشاریان، با کشتار و غارت و چپاولی که بر سیستان روا داشتند و خاندان کیانی را از سیستان ریشهکن کردند، دوره افول آن آغاز و در دوره قاجاریه با دخالتهای روس و انگلیس، این منطقه تا اندازه زیادی از معادلات سیاسی و اقتصادی کنار گذاشته شد.
از آن هنگام، این سرزمین تعیینکننده سرنوشت سیاسی-اقتصادی خود نبوده، بلکه زندگی آن بیشتر به تحوّلاتی سیاسی که در کنار آن رخ میداده بستگی داشته است:برای نمونه، با تشکیل دولت افغانستان و جدا شدن بخش بزرگ سیستان از پیکره ایران با داوری«گلد اسمیت»انگلیسی در سال ۱۸۷۲ میلادی، که همزمان با گسترش نیروی استعماری انگلیس در هند و برنامهریزی دولت تزاری روس برای دست یافتن به شبه قارّه هند و رویارویی با انگلیس بود، سیستان به عنوان منطقه میانی مرزهای نفوذ این دو ابرقدرت در آن زمان با شرایط استراتژیک مطرح شد. ۴۵
از آن رو که دولت روس در دستیابی به شبه قارّه هند از راه افغانستان نومید شد، به فکر دور زدن منطقه و ورود به هند از راه سیستان افتاد و دست به برنامهریزی برای گرفتن امتیاز بهرهبرداری از ناحیه سیستان، از دربار ایران ز دو دولت انگلیس نیز که خطر را پیشبینی میکرد، به ایجاد درگیریهای محلّی در سیستان و زمینهسازی برای از میان بردن نفوذ روس از این سرزمین پرداخت ولی سرانجام این دو دولت استعماری بر سر سیستان با یکدیگر سازش کردند و روسها در برابر رها کردن سیستان، تنگه داردانل را به چنگ آوردند و انگلیسیها در واقع یکهتاز بیرقیب در این سرزمین شدند. ۴۶ البتّه برآیند حضور و سیاسیتهای انگلیس در سیستان چیزی جز دو پاره شدن این سرزمین نبود، آنهم به گونهای که هیچ یک از پارههیا آن تاکنون نتوانسته قدرت حرکت و باندگی دوباره به دست آورد، زیرا حوضه آبریز و آبخیز سیستان و هیرمند بهگونه ساختگی از هم دور ماندهاند.
سخن پایانی:
شوربختانه با وجود جای ویژه و استراتژیک سیستان در خاور ایران، و موقع تاریخی، جغرافیایی و ژئوپولیتیک آن در کار مرزهای افغانستان و پاکستان و اهمیّتش بعنوان دروازه ورود ایران به هند و خاور، این منطقه از چشم تیزبین سیاستگذاران و برنامهریزان ملّی و منطقهای دور مانده است.امید است با فراهم شدن زمینه استقرار حکومتی پایدار و مردمی در افغانستان، بار دیگر شاهد آبادانی و رونق سیستان در دو سوی مرز ایران و افغانستان باشیم و با بهرهگیری از موقعیّت ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیک این خطّه از میهن بتوانیم بار دیگر مجد و شکوه از دست رفته و شکوفایی اقتصادی را به آن بازگردانیم.
(۱).نگاه کنید به؛توژی، م:کیهان فرهنگی، س ۵، ش ۲، اردیبهشت ۱۳۶۷.
(۲).آذر نیوشه، عباسعلی:جغرافیای تاریخی سیستان (پایاننامه دکتری تاریخ)تهران، دانشگاه تهران، دنشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۶۶، ص ۱۹۳.
(۳).توژری، م.همان، ص ۲۷.
(۴).بارتولد، و:تذکره جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، چاپ دوم، تهران، توس، ۱۳۵۸، ص ۱۱۷.
(۵).پورداوود، ابراهیم:آناهیتا(پنجاه گفتار پورداوود)به کوشش مرتضی گرجی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۴۳، ص ۲۸۸.
(۶).غروری، مهدی:«قلمرو خاندان رستم»، مجله هنر و مردم، ش ۱۵۸، س ۱۴، ۱۳۵۴، صص ۲۹-۲۱.
(۷).نگاه کنید به؛کریستین سن، آرتور:ایران در عهد ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، ابن سینا، ۱۳۴۵.
(۸).توژی، م، آنسوی سفالهای سوخته، مجله کتاب نخل، زاهدان، ارشاد اسلامی سیستان و بلوچستان، ۱۳۷۴، ص ۱۰۴.
(۹).نگاه کنید به:ابراهیمزاده، عیسی:مقدمهای بر جغرافیای تاریخی سیستان(پایاننامه کارشناسی جغرافیا)، زاهدان. دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۶۹.
(۱۰).تاریخ سیستان:به تصحیح ملک الشعراء بهار، (تألیف در حدود ۷۲۵-۴۴۵)تهران، خاور، ۱۳۶۶، صص ۳-۲.
(۱۱).نگاه کنید به؛شاهنامه فروسی:تهران امیر کبیر، ۱۳۴۴.همچنین نگاه کنید به؛اسلامی ندوشن، محمد علی: نامه نامور(گزیده شاهنامه)تهران، علامه طباطبایی، ۱۳۷۳.
(۱۲).پیشین.همچنین نگاه کنید به؛غروی، مهدی:همان. صص ۲۳-۲۰.
(۱۳) Constantini, Lorenzo; Wood remains from shahr-i-sokhta: A Source of information for the ancient environmental and rechnology protohistoric sistan, South Asian Arceology,ISMEO Naple,1977,p 88.
(۱۴).سید سجادی، سید منصور:باستانشناسی و تاریخ بلوچستان، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۴، ص ۱۹۶.
(۱۵).ابراهیمزاده، عیسی:تحلیلی منطقهای از روابط شهری و روستایی در سیستان، (پایاننامه دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری)اصفهان، دانشگاه اصفهان، دانشکده ادبیات، گروه جغرافیا، ۱۳۷۹، ص ۶۹.
(۱۶).نگاه کنید به؛مصطفوی، علی اصغر:سرزمین موعود، تهران، ندا، ۱۳۶۱.
(۱۷).پورداود، ابراهیم.همان، صص ۲۹۵-۲۸۸.
(۱۸).نگاه کنید به؛تاریخ سیستان:پیشین، ص ۳۷ و همچنین؛ مسعودی، ابو الحسن:مروج الذهب، ترجمه ابو القاسم پاینده تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۲۵۳۶، ص ۶۰۳.
{(۱۹).توژی، م، همان، ص ۲۶.
(۲۰).کیانی، محمّد یوسف:نظری اجمالی به شهر و شهرنشینی در ایران، تهران، ارشاد، ۱۳۶۵، ص ۶۹.
(۲۱).سید سجادی، همان صص ۲۳۷-۲۳۱.
(۲۲).ابراهیمزاده، عیسی:«شهر و شهرنشینی در سیستان و بلوچستان باستان»، مجله علوم انسانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، ش.۱۰، خردادماه ۱۳۷۹، ص ۳۴.
(۲۳).سید سجادی.همان، صص ۲۷-۲۷.
(۲۴).صمدی، حبیب الله:سیستان از نظر باستانشناسی، از مجموعه گزارشها باستانشناسی، ج ۳، تهران، ۱۳۳۴، صص ۱۶۳-۱۶۰.
(۲۵).نگاه کنید به؛
Gullini, Giorgio; Architettura Iranica degle archemenidi ai Sasanidi. II plazz. di kuh-e-khwja(Sistan) Torino,1964.(26).نگاه کنید به؛طبری، جلد ۱ ص ۲۷۰۵ به نقل از بارسوث.ا.ک، تاریخ سیستان، ترجمه حسن انوشه، تهران امیر کبیر، ۱۳۷۷، ص ۴۴.
(۲۷).پیشین، صص ۲۲۷-۳۵.
(۲۸).باستانی پاریزی، محمد ابراهیم:یعقوب لیث، تهران، ابن سینا، ۱۳۵۳، صص ۱۳۱-۱.
(۲۹).نگاه کنید به مأخذ شماره ۲۶، صص ۲۳۲-۲۳۱ و مأخذ شماره ۲۸، صص ۳۱۰-۱۰۹.
(۳۰).تاریخ سیستان:همان.ص ۱۵۳.
(۳۱).پیشین، ص ۱۳-۳۲-اصطخری، ابو السحاق، ابراهیم: المسالک و الممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۰، ص ۱۹۵.
(۳۳).یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان.ترجمه محمّد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳، ص ۵۶.
(۳۴).مقدسی، ابو عبد ا…محمّد بن احمد:احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، تهران.شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۱، ص ۴۴۴.
(۳۵).تاریخ سیستان، همان.ص ۱۱.
(۳۶).یعقوبی.همان.ص ۵۷.
(۳۷).ابن حوقل، ابو القاسم محمّد:صوره الرض، ترجمه جعغر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۵، صص ۱۵۳-۱۵۲.
(۳۸).حبیبی، عبد الحی:افغانستان بعد از اسلام ج.ا.تهران دنیای کتاب، ۱۳۶۳، ص ۴۳۶.
(۳۹).نگاه کنید به شمارههای ۱، ۲، ۱۰، ۱۴، ۲۰، ۲۲، ۲۴.
(۴۰).کریستین سن، آرتور:تاریخ ایران و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب خویی، تهران، انجمن آثار ملّی ایران، ۱۳۵۸، ص ۲۰۴.
(۴۱).نگاه کنید به شمارههای ۲۸ و ۲۹.
(۴۲).ابراهیمزاده، عیسی:مقدمهای بر جغرافیای تاریخی سیستان، همان.صص ۱۱-۱۰.
(۴۳).نگاه کنید به شمارههای ۱۰، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۷، ۳۸.
(۴۴).ابراهیمزاده، عیسی:استراتژی رشد و توسعه روستای در سیستان با تأکید بر پشت آب(پایاننامه کارشناسی ارشد جغرافیا)مشهد، دانشگاه مشهد، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۷۲، صص ۲۰۸-۲۰۳.
(۴۵).نگاه کنید به؛احمدی، حسن:جغرافیای تاریخی سیستان(سفر با سفرنامهها)تهران، مؤلف، ۱۳۷۸، صص ۲۸۰-۲۴۴.
(۴۶).محمود، محمود:تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج ۳، تهران اقبال، ۱۳۵۳، ص ۹۲۹ و ۹۹۸.
پایان مقاله