مرگ خاموش مطبوعات در سیستان وبلوچستان - پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی نــی زار

نی زار : حکایت کنند که هوشنگ پادشاه ایران در روز چهاردهم تیرماه کاتبان و نویسندگان را به حضور پذیرفت و آن ها را گرامی داشت و به این واسطه ایران شادمان شد و جشن گرفت. صدها سال بعد ابوریحان بیرونی روز سیزدهم تیر ماه را به نام ستاره ی تیر یا عطارد نامگذاری کرد و چون عطارد، ستاره ی کاتب در کائنات است سیزدهم تیر را روز نویسنده نامید و صدها سال بعد کانون نویسندگان چهاردهم تیرماه را روز قلم نامید و در ایران ثبت شد و امروز از پس داستان ها و روایات و خبرها، روز قلم را بی هیچ جشن و هیاهویی می گذرانیم با کمترین گفتگو در مورد نوشتن، در جامعه ای که تنها ۷۵ دقیقه برای مطالعه وقت می گذارد و از این مقدار فقط ۳۲ دقیقه برای خواندن روزنامه …  بدون شک در انتظار پیامدهای وحشتناک برای ننوشتن و نخواندن خواهد بود. امروز با همین بهانه نگاهی به شرایط نشریات در سیستان و بلوچستان انداخته ام.

 

سیستان و بلوچستان به صورت رسمی ۹۵ نشریه ی مکتوب دارد که از این میان ۷ روزنامه و ۹ هفته نامه به صورت اسمی در حال کار هستند، با توجه به استانداردهای بین المللی در استان پهناوری مثل سیستان وبلوچستان با گستره ی جمعیتی حدود دو میلیون و هشتصدهزار نفر  بایدتیراژ روزنامه ها حدود دویست هزار نسخه باشد .اما طبق آمار اعلام شده از طرف نشریات استان، خوشبینانه ترین حالت  این تیراژ حدود دو هزار نسخه است، حتی اگر فرض کنیم این آمار درست است (که جای تامل دارد) اما همه می دانیم که این تیراژ فقط حدود یک درصد تیراژ استاندارد است، شاید بهتر است اینگونه موضوع را مطرح کنیم که نشریات استان چقدر تولید محتوا دارند؟ تیراژ واقعی آنها چقدر است؟ و چقدر در جامعه موثر هستند تا خوانده شوند؟ این تیراژ که نیمی از آن غیرواقعی به نظر می رسد و نیمی دیگر از آن به دلیل دریافت آگهی ها و سیستم اداری ترفیع می شود نشان می دهد که فقط ۲۵ درصد از تیراژ ۲ هزارتایی نشریات خوانده می شود یعنی در کل استان فقط ۵۰۰ نفر روزنامه می خوانند!

بنابراین باید نگران باشیم!! حال سوال اینجاست که طی سالهای متمادی چه عواملی باعث افول مطبوعات در سیستان و بلوچستان شده است، تاحدی که امروز شاهد نزدیک شدن به مرگ خاموشِ مطبوعات هستیم، مرگی که انگار نه انگار ،  مرگ آگاهیِ مردم و پاسخگویی مسئولین است . مرگی که آزادی و شعور را از جامعه خواهد گرفت!  شاید آنان که باید پاسخگوی مردم باشند با نیشخندی پنهان، این مرگ را به  نظاره  نشسته اند.

اما آنچه بر ما لازم است نقد خود و شرایط موجود برای رسیدن به راههایی درجهت برون رفت از بحران است.  نخست از مشکلات اقتصادی شروع می کنیم، مشکلی که همواره   گریبان کارهای فرهنگی را گرفته بوده است اما مدتی است که بحران کاغذ باعث نمود بیشتر آن شده و بسیاری از روزنامهها و نشریات را به مرز تعطیلی کشانده است. برخی از آنها سعی دارند با روشهایی همچون کاهش تعداد صفحات، کاهش تیراژ و یا گران کردن روزنامه به بقای خود ادامه دهند. اما مشخص نیست این روشها تا کی میتواند موثر باشد.

همشهری و ایران دو روزنامه اصلی کشور که از حمایت دولتی برخوردارند به خاطر کمبود کاغذ، هشت صفحه از صفحات خود را کاهش دادند، وقتی که غولهای رسانه ای در کشور  به مشکل بر میخورند حتما مسئله جدی است. روزنامههای همشهری و ایران بنگاههای عریض و طویل دولتی هستند که از حمایتهای مالی فراوانی نیز برخوردارند. حالا در روزنامه همشهری که همراه با زیر مجموعههایش بزرگترین بنگاه مطبوعاتی کشور است، غیر از کاهش صفحات روزنامه ی اصلی؛ همشهری محله، استانها و ویژه نامه ی دوچرخه نیز به دلیل کمبود کاغذ چاپ نمیشوند.روزنامه همشهری ابتدای سال جدید نیز دهها نفر از پرسنل خود را تعدیل کرد که بازتاب گستردهای داشت.

در روزنامههای دیگر اوضاع به مراتب بدتر است. روزنامههای خصوصی و نسبتا پرمخاطبی همچون شرق و اعتماد از ابتدای امسال ناچار شدند نرخ روزنامه را صد درصد افزایش دهند و به چهار هزار تومان برسانند.

از سوی دیگر بسیاری دیگر از روزنامهها همچون دنیای اقتصاد و سازندگی نیز برای مقابله با بحران اقتصادی، صفحات خود را کاهش دادند. روزنامه سازندگی از سی و دو صفحه به شانزده صفحه رسید و تعداد اعضای تحریریه خود را هم نصف کرد.

اکبر هاشمی سردبیر هفتهنامه «شنبه» در این باره نوشته است: «هزینه ماهیانه مجله ام از هفت میلیون  تومان به سی و شش میلیون رسیده و ده میلیون چاپ ماهیانه به بیست و شش میلیون رسیده است. اسمش میخواهد مافیای کاغذ باشد یا عدم تامین ارز؛ نتیجه اش تعطیلی مجلات ونابودی نیروی انسانی است که زیر چرخ بی کفایتی و بی تدبیری له میشوند.»

جدای از افزایش نرخ ارز و وضعیت پیچیده اقتصادی کشور برخی فعالان مطبوعات معتقدند بحران کاغذ ناشی از دلال بازی و همچنین عدم عرضه کاغذ به بازار است. در روزهای اخیر همان کاغذ گران قیمت هم در بازار نایاب شده است.

مصطفی کواکبیان مدیر مسئول روزنامه مردم سالاری در این باره  می گوید: «عدهای کاغذ چهارهزار و دویست  تومانی وارد کرده، ولی آزاد فروختهاند و جای تاسف دارد که کسی نظارت نداشته است.»

چندی پیش به دنبال این اعتراضات شورای ویژه ای در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای رسیدگی و رفع این مشکل تشکیل شد که با وجود واردات کاغذ و اقدامات دیگر اما در مجموع چندان کمکی به رفع این مشکل نکرده است.

وقتی غولهای مطبوعاتی کشور در مقابل بحران کاغذ کم آورده اند از نشریات کم توان سیستان و بلوچستان چه توقعی وجود دارد، به این وضعیت دشوار، بالا رفتن هزینه ی بیمه ی کارمندان و هزینه های سرسام آور اجاره بهاء و دستمزد نیروها را نیز اضافه کنید.

در این شرایط، عدم همکاری ادارات دولتی  در سیستان و بلوچستان برای اشتراک و رپرتاژ آگهی و نبود رونق اقتصادی در بازار تا به تبلیغات خصوصی بیانجامد هم از دیگر مشکلات است. بنابراین بی دلیل نیست که نشریاتی مثل : ندای هیرمند، عصر زاهدان، پر سیمرغ، نگاران، صدای سیستان، توس، ولایت، تفتان، گل گز، زاهدان فردا، کاروانسرا، و اخیرا سیستان وبلوچستان به چاه تعطیلی  افتادند و نشریات دیگر نیز لنگ لنگان به کار خود ادامه می دهند،عیاران گاه به گاه چاپ می شود، صبح زاهدان تیراژش را پایین آورده و تعداد چاپ را کم کرده و ما در این نشریه یعنی روزنامه ی زاهدان علاوه  بر کم کردن تیراژ و تعداد، مجبور به تعدیل نیرو هم شدیم. متاسفانه این رشد عجیب قیمتها تنها با فاصله ی دو ماه از سال ۹۸  بوجود آمده، آن هم برای مجموعه های فرهنگی که در آمدی ندارند. به غیر از سه برابر شدن قیمت چاپ ظرف دو ماه گذشته، ورود به سال جدید باعث شده بیمه ی کارمندان برای هر نفر  درماه از حدود سیصد هزار تومان به پانصد هزار تومان برسد و قیمت اجاره بها نیز چند برابر شود، به این ترتیب پُر واضح است که هجوم این مشکلات احتمال کوچک شدن روزنامه و حتی باز هم تعدیل نیرو در زاهدان را بیشتر می کند ، شرایط البته برای نشریات محلی همچنان سخت تر می شود .

بخش دیگر مشکلات عدم وجود نیروی متخصص و مطالب موثر در نشریات  است، عدم برگزاری دوره های تخصصی روزنامه نگاری طی سالهای اخیر و کمبود نیروی متخصصِ آگاه به کار باعث شده جذب  نیروی متخصص هزینه ی بالایی  داشته باشد و به همین دلیل بسیاری از نشریات استان تن به چنین هزینه ای نمی دهند و عملاً  یا نیمه تعطیل هستند و یا به صورت خانوادگی و تک نفره اداره می شوند! یعنی یک یا دو نفر که اداره کننده ی نشریه هستند و اتفاقاً متخصص کار مطبوعات هم نیستند، هم مطلب تهیه می کنند، هم به جلسات می روند، هم صفحه آرایی می کنند ، هم عکس می گیرند و هم کارهای مالی را انجام می دهند وحاصل این  تلاش دست وپا بسته معلوم است چه نشریه ای برای مردم بوجود  می آورد. در مورد تعداد چاپ هم این روزها آمارهای بسیار نگران کننده ای دیده می شود، نشریاتی که تیراژ ۲۰ تا ۵۰ عددی دارند. یعنی عملا  به صورت پرینت دیجیتال نشریه چاپ می شود ، توجه کنید! فقط ۵۰ عدد!؟. این در حالی است که نشریات پر تیراژ جهان مثل «یومیوری شیمبون» در ژاپن روزانه حدود ۹ میلیون و «USA Taday» در آمریکا که سومین نشریه ی پر تیراژ جهان است حدود ۴ میلیون تیراژ دارد و  همینطور «باسکار»  در هند ۳ میلیون نسخه چاپ دارد.

 از طرفی عدم وجود نیروهای متخصص برای تهیه ی گزارش و خبر  و همچنین ادامه ی فشارهای اقتصادی ،باعث شده روزنامه ها به روزی نامه تبدیل شوند

 و پرسش های واقعی مردم در آنها منعکس نگردد و تنها اخبار ادارات دولتی و تعریف از مسئولین به صورت رپرتاژ  آگهی در نشریات منعکس شود، که بدون شک چنین نشریه ای خواننده را نیز به خود جلب نمی کند، حتی شکل و شمایل نشریات و تیترها وعکس ها هم آنچنان سطح پایین است  که گاهاً  باعث خجالت  می شود.

بله، دیرگاهیست که نشریات استان به کُما رفته اند…  این شرایط اَسف بار برای رکن چهارم دموکراسی در  سیستان و بلوچستان، نشان می دهد که سطح مطالبه گری و پاسخ گویی تا چه اندازه پایین آمده، نشریات به دلیل مشکلات اقتصادی بی محتوا و کم توان هستند و مردم  هم که برای برآورده کردن احتیاجات روزمره مشکل دارند بدون شک چنین  مطبوعاتی را از اولویت زندگی خود کنار می گذارند و اینجا دقیقاً همان مرحله¬ی ورود به تاریکیِ اجتماعی است !!  اگر در جامعه جایگاهی نباشد که از مسئولین  با نگاه به عملکردشان پاسخ بخواهد، فساد به وجود می آید. اگر عملکرد استاندار و فرماندار و قاضی و شهردار توسط خبرنگار کنکاش نشود و خدمتگزاران مردم توسط مطبوعات بازخواست نشوند، فساد به وجود می آید.

اگر گرانفروشیِ کاسب، کم کاریِ مهندس، عدم بهداشت رستوران دار، زیرمیزیِ پزشک، بی سوادیِ استاد دانشگاه،تبصره های  جیب پُرکنِ شهردار، دزدیِ بنگاه دار و … در نشریات گفته نشود؟! کجا برای اصلاح جامعه باقی می ماند؟

این نقدها و البته بسیاری دیگر  که در جامعه ¬ی امروز ما در جریان است ، باید از مسیر نشریاتی که مجوز دارند و پاسخگوی قانون هستند گفته شود وگرنه هرکس بدون سند و مدرک می تواند حرف بزند و فضا می شود همین فضای بی قانونِ مجازی که  فقط سی درصد حرفهایش حقیقی است.

مسئولین محترم!! این مسئله را باز خوانی کنید که اگر نشریات شناسنامه دار نباشند هرج ومرج می شود. و البته ما مردم هم لازم است به خود یادآوری  کنیم که اگر دنیای روشن و شفاف نشریات نباشد، دنیا تاریک می شود و خوب را از بد نمی شود جدا کرد. و  اگر چنین شود دنیای ترسناکی در انتظار ماست. شاید امروز مسئولین تصور کنند که در نبود مطبوعات، راحت تر به کارهای پیدا و پنهانشان می رسند، اما فردا همه در آتش شایعات و هرج و مرج به وجود آمده خواهند سوخت ، آنوقت هیچ کس سود نمی برد همه به هم مظنون می شوند و تاریکی بر همه جا حاکم می شود.

و من چقدر متعجبم از مسئولین استان که هیچ تلاشی درجهت حفظ نشریات نمی کنند، آقایان و خانم های مسئول؛ نشریات استان در حال از بین رفتن هستند، توجه کنید!یکی از پازل های آگاهی و آزادی در جامعه به مرگی خاموش می رود.

مهدی رخشانی

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.