قهرمان و اسطوره پروری /خواب و خیال تا کی؟! - پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی نــی زار

نی زار : تاریخ و گذشته ایران زمین و سرزمین سیستان مملو از اسطوره و قهرمانانی است که با بهره گیری از خرد و اندیشه و گاهی نیز زور بازو و توان جسمی حماسه خلق کرده و نامی و نشانی در تاریخ از خود بجا گذاشته اند. از سویی دیگر افسانه ها هم برآمده از آرزوی راوی و نگارنده و خلق قهرمانان خیالی ست، ادبیات و تاریخ ما مملو از اینگونه افسانه ها و قهرمانان است که بناگاه با ورودشان به عرصه سرنوشت را دگرگون میکنند و باخت و شکست را به برد و پیروزی شیرین مبدل می کنند و همگان بهره مند از قهرمانی یک پهلوان افسانه ای سرخوش و سرمست بر مسیری جدید گام میگذارند و به ناگاه شورستان تنگنا و شوربختی به گلستانی سراسر خوشبختی مبدل میشود. راهی ساده برای تغییر شرایط یافتن قهرمان دل سپردن به او و از بیرون گود تشویق و نهایتا پیروزی کامیابی…

امروزه نیز مردم مدام بدنبال یافتن قهرمانی هستند که افسانه بیافریند. و در این بین برخی قبای قهرمانی بر تن کرده و بر این باور دامن زده و گهگاه با جلوه ای فرابشری مردم را بر این باور میرسانند که من همانم که میتوانم یک تنه ملتی را از گرداب مشکلات برهانم و البته از آنجایی که بستر پذیرش قهرمان خیالی فراهم است یک فرد میشود قهرمانی که قرار است شب تار را روشنایی بخشد و کویر به خاک نشسته را گلستان کند و رفاه و آرامش و همه برخورداریها را یکجا به دامن مردمی آورد که فقط زحمت یافتن قهرمان خیالی را بخود داده و گوشه ای نظارگرند تا در رفاهی بهتر که قهرمان یک تنه برایشان به ارمغان خواهد آورد بیارامند.

این قوم مدام در حال سنجش و پایش و انتخاب بهترین بعنوان قهرمانند که بار سنگین آرزو را بر دوشش بنهند و در نهایت وقتی کمر قهرمانشان در زیر این بار خمید و شکست با نا امیدی بر ناسزا و ناروا گویی فارغ از تلاشهایی که کرده او را در اذهان مدفون کنند و قهرمان دیروزشان تبدیل به منفورترین مردم امروزشان شود و این داستان تکراری از قهرمانی به قهرمانی دیگر منتقل و آنچه میماند نا امیدی و سرزمینی که روز به روز به نابودی و فنا نزدیک تر می شود.
در این بین هستند افرادی که با شناختی که از نوع نگاه و خواسته مردم دارند و با سودای قدرت بر این نگاه غلط دامن زده و مردم را بازیچه خواستهای شخصی و گروهی می کنند و هر روز میبینیم که قهرمانی از گوشه ای فریاد بر می آورد و جمعی را بخود مشغول و منافعی کسب می کند اما سرنوشت مردم بر مدار نداشته های گذشته همچنان می گردد.

آنچه موجب تغییر و دگرگونی یک اجتماع میشود کشف قهرمان و نهادن بار خواسته یک ملت بر دوشش نیست بلکه حرکت و سیر در جهت هدف از سوی تک تک افراد اجتماع است. (الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم)

اگر هر فرد در مسیر تعالی خود و اجتماع گام بردارد و وظیفه خود را در این بین درست انجام دهد نهایتا پیشرفت نتیجه غیر قابل تغییر آن جامعه خواهد بود. و البته عملکرد کسانی که در جایگاه های مهمتر قرار دارند تاثیرگذارتر خواهد بود.

در جامعه ای که همگان بر انجام وظیفه انسانی و کاری پایبندند عدول یک شخص از آن غیر ممکن و کاملا قابل اصلاح است اما چنانچه اکثریت منافع شخصی را بر منافع عمومی ترجیح دهند از دل این اجتماع تغییر مثبتی بیرون نخواهد آمد و نهایتا این اجتماع قدر دان خدمات عمومی نبوده و اینگونه افراد را طرد میکند. نمونه آن مدیرانی که نتیجه کوشش عمومی آنها رفتن با دلی پر خون و با بی آبرویی است. نمیتوان قبول کرد که در چنین بستر اجتماعی نامساعدی قهرمانانی ظهور کنند که درد عموم داشته باشند چرا که سرنوشت گذشتگان این درس را به اینان داده است نهایت به چه سرنوشتی دچار خواهند شد. در غیر اینصورت اگر ژست قهرمانی از سر دلسوزی و خدمت به خلق هم باشد اگر همراهی و همگامی تک تک افراد نباشد راه بجایی نخواهند برد.

در پس ناکامیها و نا امیدیها همه بدنبال مقصر خواهند بود و در این بین هستند افرادی که فارغ از اینکه در جایگاه خود قدم از قدم بردارند مدام دنبال متهم کردن هستند در حالی که از هزاران باری که با ذره بین دنبال نقایص دیگرانند یک بار به خود نمینگرند که در کجای کارند و چه میکنند. ژست منتقد گرفتن و مدام بر دیگران خورده گرفتن هنر نیست. هنر گرایش خود و دیگران به نیک اندیشی و نیک روشی است تا در پی آن هر چه ظهور کند سراپا نیکی باشد.

چشمی که بدنبال جستن ایراد باشد کی مجال نقاط مثبت نگری را خواهد داشت؟

همگان بر شرایط ناگوار منطقه سیستان معترفند. با توجه به عمق فاجعه و اذعان بر آن بنابراین باید از این فاز عبور کرد و بر روشهای عاقلانه تغییر شرایط متمرکز شد و این یک همت عمومی بدور از تک صدایی و هیاهو و فریادهایی که ممکن است شرایط را بدتر کند.

کلام انتهایی علاج درد این بیمار فقط فریاد نیست!!