- 08 آذر 1395
- کد خبر 15473
Print This Post
سایز متن /
نی زار_ قبرستان باستانی بلوچستان (اسپیددژ _ بزمان)
با شروع دهه هشتاد پس از جاری شدن سیل در بزمان و اسپیددژ قبرستان قدیمی سرشار از آثار باستانی هویدا گشت.
سیل سهمگینی لایه های خاکی را که سالها در معرض فرسایش بوده به یکباره کنار زده و اشیائی باستانی در کنار اسکلت اجسادی قدیمی نمایان ممی شود. بومیان منطقه در پی طلا کوزه ها را می شکنند غافل از آنکه این کوزه ها از طلا نیز ارزشمندترند.
طبق آخرین خبری که در آن سالها در چند جمله کوتاه و خلاصه شده از سوی میراث فرهنگی رسانه ای شد ، ۹۷ درصد اشیاء توسط سودجویان ربوده شد و تنها سه درصد آثار توسط میراث فرهنگی گردآوری شده بود. بعد از آن هیچ خبری از سوی میراث فرهنگی در باب تحقیق و تفحص درباره آن سه درصد کشف شده و دوره تاریخی آن به میان نیامد.
اطلاعاتی که از این پس در این رابطه به رشته تحریر در آورده می شود صرفا تحقیقات شخصی نگارنده بوده که با حضور در منطقه و با بهره گیری از نظریات باستانشناسان به دست آمده و تاکنون آنرا رسانه ای نکرده ام و برای اولین بار به طور کلی به آن میپردازم.
قبرستان مذکور به دوران باستان و دوره حیات شهر سوخته بازمیگشت. بر طبق سنن حاکم بر شهر سوخته در اسپیددژ هم مردم اشیاء گرانقیمت و احتمالا مورد نیاز برای دنیای دیگر را در قبور می گذاشتند. در این قبرستان اشیایی به دست بومیان منطقه افتاد که از ارزش واقعی آن بی اطلاع بوده و به قیمت بسیار اندک به دلالان بازار سیاه فروختند. تعداد به دست آمده آثار به دست آمده آنقدر زیاد بود که دانش آموزان به عنوان کاردستی یا هدیه به معلمانشان می دادند. اشیاء به راحتی دست به دست میشد بدون آنکه میراث فرهنگی در این نقل و انتقالات مداخله ای کند.
در برخی از خانه ها اشیائی شگفت آور موجود بود که به قول یکی از باستانشناسان همراهم ، موجودی آثار در هر یک از خانه ها می توانست تاریخ بسیاری چیزها را عوض کند. انواع کوزه ها در اندازه ها و اشکال مختلف و با نقش و نگاره خاص که نظیرش تا قبل از آن در هیچ کجا دیده نشده بود. برخی از این کوزه ها شبیه آفتابه بودند و برخی شبیه سماور و برخی شبیه هیچ چیز در دنیای فعلی ما نبودند. جنس کوزه ها خاص بود ، از دور سیاه و به فلز شباهت داشت اما در زمان حمل متوجه سفالی بودن آن میشدیم. سفال ها در دوره دوم سفالگری شهر سوخته به یک ظرافت و استحکام خاصی رسیده بود که با امکانات امروزی نیز نمیتوان مشابهش را ساخت. سفال های قبرستان باستانی در محدوده اسپیددژ تمام خصوصیات این دوره سفالگری را داشتند.
اشیاء مفرغی موجود در قبور از تعدد و تنوع زیادی برخوردار بود. مهرهایی که در مبادلات دوران باستان میان کسبه یا احتمالا حتی مردم عادی جهت عقد قرارداد به کار میرفته و مشابه اش در شهر سوخته فراوان یافت شده است در این قبرستان موجود بود و نقش نگاره های متفاوت و متوازنی بر خود داشت. اندازه های آنها نیز در قطعه های مختلف کوچک، بزرگ و متوسط بود. پشت این صفحه های مفرغی جای دست وجود داشت و با سوراخی که در آن تعبیه شده بود امکان آویزان کردن به گردن و به همراه داشتن همیشگی حکایت دارد.
چاقو ها و تبرهای مفرغی در اندازه و اشکال مختلف ، اشیاء مفرغی دیگری که هم به قوری شباهت داشت و هم به آفتابه و بعضی ها به سماورهای امروزی نزدیک بود. برخی از اجناس مفرغی نیز مشابهتی به وسایل امروزی نداشتند . بیش از هر چیز چهار قطعه سنگ که به طور کامل شبیه و در ابعاد مهره های تاس در بازی تخته نرد امروزی بود توجه را به خود جلب می کرد. نکته عجیب در این سنگ ها (تاس ها) این بود که در یکی از مکعب ها ۶ طرف آن تنها عدد صفر بود. در دومی دو صفر ، در سومی سه صفر و در پنجمی پنج صفر بود ، قطعا سنگ های دیگر هم بوده اند که یا از دید ما پنهان مانده یا به دست کسانی افتاده است.
به هر دلیل من به خانه آن ها نتوانستم ورود کنم، در یک خانه بیش از ۸۰ قطعه اشیاء باستانی موجود بود که هم دوره با تمدن شهر سوخته بودند. من به دلیل جلب اعتماد بومیان فرصت بازدید این اشیاء را باختم اما میلیارد ها انسان از دیدن آنها محروم ماندند. به دو دلیل ، اول طمع بومیان برای فروش اشیاء به واسطه های پاکستانی و دوم به دلیل عدم کارآمدی مدیران میراث فرهنگی .
من پس از بازگشت از اسپیددژ با تماس تلفنی به روابط عمومی میراث فرهنگی پیشنهاد دادم تا با حضور در منطقه اقدام به خرید این اشیاء کنند. با این کار می خواستم نه به اعتماد بومیانی که مرا به خانه خود راه داده بودند صدمه وارد کنم و هم از خروج این ثروت ملی از کشور و بازار سیاه جهانی جلوگیری به عمل آورم. متاسفانه هیچ اقدامی از سوی میراث فرهنگی در این رابطه اتفاق نیفتاد.
این اشیاء میتوانست تاریخ اولین بازی ها ، سرگرمی ها ، نقوش حکاکی شده بر سفال ، قوری ، سماور ، آفتابه و … را تغییر دهد. مهمتر از همه اینکه این مردم عدد صفر را میشناختند و با سایر اعداد نیز به گونه ای دیگر آشنا بودند.
این قبرستان قدیمی می توانست حلقه واسط میان تمدن شهرسوخته و جیرفت باشد و به بسیاری از سوال های بی جواب پاسخ دهد.
حال سوال بنده از مسئولان میراث فرهنگی اینست آیا در خصوص آن سه درصد باقیمانده چه تحقیقی انجام داده اند و چه دستاوردی داشته اند؟ آیا مجموع این اطلاعات ارزش آنرا ندارد تا تحقیقی در آن حوالی به طور جدی در دستور کار قرار گیرد؟ وقتی قبرستانی انبوه از اشیاء قیمتی یافت شود حتما در همان حوالی مردمانی زندگی می کرده اند و نشانه هایی از زندگی آنها در اطراف پنهان است.
قسمت بعدی؛ زیارت چاردری سیستان
نویسنده : فرشید عابدی