- 26 آبان 1394
- کد خبر 10554
- Print This Post
سایز متن /
نی زار : نظریه پردازان توسعه عوامل متعددی را به عنوان موانع رشد و توسعه اقتصادی کشورهای جهان سوم مطرح نموده از جمله : زاد و ولد زیاد، کمبود سرمایه و منابع مالی ، آموزش ناقص و ناکافی، بیسوادی، سنت پرستی، روحیه تقدیر گرایی و غیره در گذر زمان و متناسب با شرایط این کشورها هر یک از تئوریهای توسعه مورد آزمون قرار گرفت اما آنچه حاصل نشد توسعه کشورهای جهان سوم بود. اما آلمان و ژاپن که در جریان جنگ جهانی دوم ویران شده بودند با کمک های مالی ایالات متحده به شکوفایی قبل از جنگ رسیدند همین عامل موجب شد موضوع کمک های مالی به کشورهای جهان سوم دوباره مورد توجه محافل علمی و سیاسی قرار گیرد. بعد از این سیل وام ها و کمک های مالی به کشورهای جهان سوم سرازیر گردید اما نتیجه نهایی این وامها وابستگی بیشتر کشورهای عقب مانده به کشورهای سرمایه دار و وام دهنده شد.
بررسی وضعیت آلمان و ژاپن این سوال را ایجاد می نماید،چرا تزریق منابع مالی در این دو کشور توسعه مجدد را به ارمغان آورد اما کشورهای عقب مانده را وابسته تر نمود؟جهت پاسخ به این سوال به زمینه های تاریخی و فرهنگی این دو کشور باید نظر انداخت ، ژاپن و آلمان قبل از اینکه جنگ جهانی آنها را ویران نماید جزو کشورهای پیشرو در زمینه های مختلف بودند .جنگ منابع مالی آنها را دچار کمبود نموده بود اما بزرگترین سرمایه این کشورها پیشنه تاریخی ،فرهنگ غنی و نیروی انسانی آنان بود که جنگ یا هر عامل دیگری نمی توانست آن را تخریب نماید .
آنچه گفته شده شاید علامت سوال بزرگتری برای خواننده ایجاد نماید ، توسعه در سیستان چه ارتباطی به شرایط آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم و کشورهای جهان سوم دارد؟ نکته ظریف این مطلب در همینجا نهفته است.آلمان و ژاپن را جنگ ویران کرد (عامل بیرونی) عامل عقب ماندگی کشورهای جهان سوم ساختارهای فرهنگی و اجتماعی آنهاست ( عوامل درونی) اما آنچه باعث تخریب سیستان شد هم عامل بیرونی و هم عوامل درونی است. بنابر این توسعه سیستان نیاز به تلاش بیشتر و مضاعف دارد.
سیستان طی پنجاه سال گذشته بدون هیچ مضایقه ای فرزندان خود را پرورش داد و باعث رشد و پیشرفت آنها شد طی این مدت دائماً سرمایه سیستان صرف تعلیم و تربیت فرزندانش گردید بدون اینکه به این مسأله توجه شود ،این سرزمین نیز ظرفیتی دارد و سرمایه آن روزی به اتمام خواهد رسید و نفسش بند خواهد آمد فرزندانی که به دلایل متعدد سرزمین مادری را ترک نموده و تلاشی برای بهبود وضع آن نکردند(عوامل درونی). در مرحله بعد قهر طبیعت سراغ سیستان آمد و اندک جانی که از او باقی مانده بود را گرفت (عامل بیرونی)
طی سالهای اخیر بسیاری به دنبال مقصر و مسبب این اوضاع هستند ،گاهی افغانستان و گاهی بی تدبیری مسئولان را در این زمینه موثر می دانند اگر چه این عوامل را نباید نادیده گرفت ولی اصل ماجرا این است: سیستان سرمایه انسانی و مالی خویش را به دلیل مهاجرت فرزندانش از دست داده و رمقی برای قدم گذاشتن در مسیر توسعه ندارد.
طی سالهای اخیر طرح های بزرگ و کوچکی در سیستان به اجرا در آمد که به نتیجه نرسیده ،نیمه کاره رها شدند وتاثیری در بهبود اوضاع منطقه نداشته .امروز باید مراقب باشیم تجربیات گذشته تکرار نشود چرا که وضع فعلی آنقدر وخیم است که در صورت شکست دیگر امیدی برای تغییر و تحول نخواهد بود.مردم مظلوم و زجر کشیده سیستان سالهاست منتظرند دولت آستین همت بالا زند و با اجرای طرحهای زیربنایی مشکلات اقتصادی و معیشتی آنها را حل نماید و اینک زمان تحقق برخی از وعدها فرارسیده است.
با خود اندیشیده ایم اگر طرح آبیاری با لوله در سیستان اجرا شود چقدر اشتغال ایجاد خواهد شد؟ آیا نیروی انسانی موجود در سیستان توان لازم برای استفاده اقتصادی از این ظرفیت را دارد ؟این طرح به چه میزان بهره وری خواهد داشت ؟آیا این طرح اقتصادی و سود آور خواهد بود؟ منطقه آزاد در سیستان چه کسی را منتفع خواهد کرد؟ از ثمرات این طرح چه کسانی برخودار خواهند شد؟ اجرای این طرح پای چه کسانی را به منطقه باز خواهد کرد ؟ آیا سیستان با توان فعلی (نیروی انسانی و توان مالی) بهره لازم را از این طرح خواهد برد؟ و یا طرحهای دیگری که دولت برای آینده سیستان اجرایی خواهد کرد به چه میزان مفید واقع خواهند شد؟ باید گفت اجرای این طرحها شرط لازم برای توسعه هستند اما شرط کافی محسوب نمی شود.
سیستان دین بزرگی بر گردن فرزندان خود دارد ،فرزندان سیستان بعد از اینکه منطقه را ترک کردند ناراحت بودند چرا سیستان به این احوال گرفتار شده غافل از اینکه آنچه باعث شد سیستان به این حال و روز بیفتد نامهربانی خود سیستانی هاست که با رفتن ،منطقه را از سرمایه انسانی و مالی خالی کرده باعث مضاعف شدن مسائل و مشکلات شدند آنها پس از ترک منطقه حتی به فکر ادای دین خود نیز نشدندکه این آب و خاک باعث رشد و پرورش آنها شده زمینه تحصیل، تربیت و پیشرفت آنها را فراهم نموده ،عزت و بزرگی به آنها بخشیده .
سیستانی ها همواره خود را با کرمانیها ، یزدیها، اصفهانی و ترک ها مقایسه می کنند که آنها صرف نظر از اختلافات سیاسی و جناحی در مسائل کلان منطقه خود هم داستان هستند و هرگاه منافع جمعی در کار باشد مرز بندیها را کنار می گذارند. آری منافع جمعی، امروز چه کسی از افراد صاحب نام و موقعیت در سیستان منفعتی دارد که حاضر باشد به خاطر منافع خویش از اختلافات ظاهری چشم پوشی کند. کدامیک از افراد مطرح جناح چپ یا راست سرمایه ای در سیستان دارد که برای حفظ آن حاضر باشد با افرادی از جناح مقابل مصالحه کند .کدام آدم سرشناس سیاسی یا غیر سیاسی در سیستان سرمایه گذاری کرده تا به خاطر حفظ سرمایه خود تلاش نماید دولت مردان و مرکز نشینان را متوجه نماید جز عده ای اندک و انگشت شمار.
اینک فرصت حرف زدن و نشست و برخاست های بیهوده تمام شده اگر صداقت در گفتار را با عمل هماهنگ نکنیم جز گزافه گویی کاری نکرده فرصت ها را یکی پس از دیگری از دست داده ایم طرحهای بزرگ برای سیستان ممکن است زمینه پیشرفت جزئی و کوتاه مدت را فراهم نماید اما علاج دردهای آن نیاز به یک چیز دارد و آن تلاش جهادگونه برای بازگشت دوباره به منطقه است آری باید دوباره به سیستان برگشت و منابع مالی را نیز با خود برگرداند.
دیر زمانی است که سیستان تبدیل به سرای سالمندان شده زنان و مردان پیری که در کنار خرابه ها ی روستاها و مزارع و باغات به یاد خاطرات گذشته روزگار باقی مانده را سپر می کنند تا اجل سر آمده در کنار نیاکان خویش به خاک سپرده شوند چه انتظاری از آنان می توان داشت آنها تمام سرمایه و عمر خود را صرف تربیت فرزندان خویش نمودند که در شهرهای دیگر، با سمت های دکتر، مدیرکل، کارشناس ارشد،کارشناس مدیر ارشد ، معلم ،مهندس ، و … روزگار می گذرانند و تنها نگرانی آنها پدر و مادر پیر شان هست که چند صباحی زنده هستند و این دغدغه نیز برطرف خواهد شد .
با این حال در همین شرایط وانفسا کم و بیش فعالیتهای امیدوار کننده دیده می شود. برخی هنوز قلب و دلشان با سیستان و تاریخ کهن و افسانه های شاهنامه است هنوز امید دارند ،می شود کاری کرد ،نمی توان از سرزمین آباد و اجدادی دل کند .در پس تاریکی و سیاهی امید صبح روشن وجود دارد اینان کسانی هستند که در این مقاله روی سخنم با آنهاست می توان به آنها دل بست آری می شود دوباره برگشت دوباره امید را بازگرداند و زندگی را جاری کرد. اینان همان کسانی هستند که معتقدند زابل همان کعبه ای است که استاد غلامعلی رئیس الذاکرین در اشعار زیبایش یاد کرده باید بر دور این کعبه طواف نمود.آری روی سخنم با اینان است سرمایه گذاری در سیستان به قول بعضی ها توجیه اقتصادی ندارد اما ارزش اجتماعی دارد ، اگر یزدیها از ابتدا به فکر توجیه اقتصادی طرح ها بودند آنجا به مراتب بدتر از سیستان بود اما با تعصب و به خاطر حفظ ارزش های اجتماعی، سرمایه گذاری اقتصادی کردند تا سرانجام طرحها توجیه اقتصادی نیز پیدا کرد ،امروز سیستان نیاز به مردانی دارد که با سرمایه مالی و فکر فرهنگی و انسانی به منطقه برگردند تا زمینه احیاء دو باره آن را فراهم نمایند و این شرط در کنار شروط دیگر شرط کافی برای توسعه سیستان است به امید روزی که فرزندان سیستان به این اعتقاد برسند که اگر درصدی از توان مالی و فکری خود را به سیستان هدیه کنند باز رونق و آبادانی فراهم خواهد شد و همانگونه که خود در این سرزمین پرورش یافتند مکانی برای زندگی و آسایش فرزندان آنها نیز خواهد شد.باز گردیم به این دیار آشنا و گهواره تمدن ایران زمین.
دکتر علیرضا سعیدی مهر