نامه ی سرگشاده ی دکتر محمدتقی رخشانی به مولوی عبدالحمید پیرامون تقسیم استان - پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی نــی زار

نی زار : دکتر محمدتقی رخشانی از چهره های شاخص جریان اصلاحات استان در نامه ای سرگشاده به مولوی عبدالحمید درباره مسایل مختلف استان سخن گفت.

فرهیخته ی گرامی ، دوست ارجمند جناب مولوی عبدالحمید
سلام علیک
سالهاست که بحث تقسیم استان مطرح شده و در روزهای اخیر دیگر باره این بحث به گپ و گفت عمومی آمد و اظهار نظرهای مختلفی پیرامون آن مطرح شد که ازجمله نظر جنابعالی در مخالفت با طرح تقسیم استان بود.

اینجانب به اعتبار سالها دوستی و رفاقت با جنابعالی این امکان را داشتم که به طرح دیدگاه هایم به طور خصوصی با جنابعالی بپردازم ، اما از آنجا که مورد خطاب قراردادن شما توجه عموم صاحب نظران را به استدلال های مطرح شده جلب می کند ترجیح دادم در فضای عمومی و سرگشاده به طرح مباحث بپردازم، پیشاپیش از این بابت از جنابعالی پوزش می طلبم و در عین حال اجازه می خواهم که در طرح مباحث با صراحت سخن بگویم.

۱- در برخی اظهارنظرها و تلویحاً در اظهارنظر جنابعالی نگرانی ابراز شده مربوط به تقسیم و در مواردی تجزیه ی بلوچستان بود. چون از دیدگاه های جنابعالی در جایگاه بلوچستان و ایران مطلع هستم می دانم که برای ما و شما سیستان و بلوچستان بدون ایران هیچ معنایی ندارد و بر این باور هستیم که همه جای ایران سرای ماست و درهرکجای ایران اگر گلی بشکفد لبخند شادی بر لبان ما می نشیند. لذا دغدغه ی تجزیه ی بلوچستان دغدغه ای واقعی نیست چرا که تا زمانی که همه ی این تغییرات و تقسیمات در چارچوب ایران زمین اتفاق می افتد جای نگرانی نیست، چرا که ایران وطن ماست.
۲- در برخی اظهار نظرها و تلویحاً در اظهارنظر جنابعالی نگرانی ابراز شده مربوط به پراکندگی قوم بلوچ بود در این مورد باید توجه جنابعالی و سایر صاحب نظران را به این نکته جلب کنم که همانگونه که مطلع هستید امروز تقریباً هیچ قومیتی نه تنها در یک استان بلکه در یک کشور هم ساکن نیستند و پراکندگی یکی از ویژگی های قرون معاصر است. ضمن آنکه اگر مبنای قومیت، نژاد باشد همگان می دانیم که قوم بلوچ مخلوطی از نژادهای مختلف است اکثریت آن آریایی نژاد هستند اما امروزه بلوچ هایی با منشاء قومی سامی (عرب) ، حامی (آفریقایی ) و درآویدی (اقوام قبل از آریایی هند) را هم داریم . لذا اکنون با گستره ای به نام حوزه ی فرهنگی بلوچ مواجه هستیم که ایران و پاکستان ، هندوستان و افغانستان و تاجیکستان و حتی برخی کشورهای حوزه ی جنوبی خلیخ فارس را هم شامل می شود با این نگاه تقسیم استان به چند استان هرگز نباید مایه ی نگرانی باشد.
۳- در گذشته ی مبنای تعریف ملیت، معیارهایی چون قومیت و دین و مذهب و زبان بود. اما در جهان معاصر و با توجه به مهاجرت های اتفاق افتاده تعریف ملت و معیارهای آن هم تغییر کرده است. اگر در گذشته مبنای ملیت نژاد و دین بود وما کسانی را که آریایی نژاد و مسلمان بودند ایرانی تعریف می کردیم در جهان جدید روشن است که این تعریف کارایی ندارد چرا که به محض آنکه نژاد آریایی را به میان آوریم بخش هایی از ایرانشهریان همچون اعراب، ترکمن ها و یا اقوام قبل از آریایی ساکن ایران از این دایره خارج می مانند و اگر دین اسلام را معیار بگیریم تکلیف ایرانیان زرتشتی، مسیحی، یهودی و حتی منکران دین و دیانت چه می شود، بر اساس همین ضرورت هاست که جهان نو ملت را تعریفی نو نموده و می گوید همه ی کسانی که در یک جغرافیای سیاسی زندگی می کنند یک ملت هستند. با این حساب زبان ها و گویش های محلی، ادیان و مذاهب گوناگون ، قومیت های متفاوت هریک در جایگاه خود دارای اهمیت و به عنوان بخشی از فرهنگ ملی موجب ارتقای فرهنگ عمومی و پیشرفت و توسعه ی کشور هستند و تقسیمات کشوری نباید با این ویژگی ها محدود شود.
۴-در برخی اظهار نظرها این نگرانی مطرح می شود که تقسیم استان از نفوذ کلام جنابعالی می کاهد و تقسیم استان ترفندی برای تقسیم قدرت علمای اهل سنت به عنوان ائمه ی جمعه استان های مختلف است.
حضرتعالی بیش از دیگران در خاطر دارید که روزگاری در این استان افرادی بودند ولو معدود اما صاحب نفوذ که حتی حاضر به پذیرفتن امامت جمعه شما در مسجد مکی هم نبودند، اما نفوذ کلام شما درذهن و محبت شما در دل افراد زیادی در استان و خارج از استان بود. در عین حال می دانم اگر منافع استان در تقسیم آن و شرط آن هم تقسیم قدرت و نفوذ جنابعالی با دیگران باشد قطعاً شما توسعه و پیشرفت استان را انتخاب می کنید.
این جایگاه به دلیل همسویی مواضع و دیدگاه های شما با اکثریت مردم و منافع ملی بود نه یکپارچگی و گستردگی استان و به طور طبیعی تا زمانی که مردم احساس کنند شما بیان کننده ی نظرات و مطالبات آنها هستید با شما همراه هستند و برایتان احترام قائل می شوند.
۵- تقسیم استان های پهناور به استان های کوچک تر و محدود تر قطعاً با هدف توسعه و پیشرفت بیشتر صورت می گیرد و در تأمین این هدف نیز موفق می باشد والا آذربایجان به سه استان شرقی و غربی و اردبیل و خراسان به سه استان شمالی، رضوی و جنوبی تقسیم نمی شدند و اصفهانی ها در مرکز کشور تلاش برای تقسیم به سه استان شمالی، مرکزی و جنوبی نمی کردند وکرمانی ها در تدارک تقسیم استان حداقل به دو استان و شکل دادن به استانی از شهرستان های جنوبی به نام استان رودبار به مرکزیت جیرفت نبودند .
۶- تجربه ی جهانی هم نشان می دهد که برای اداره و توسعه ی مناطق مختلف محدودیت وسعت سرزمینی یک اصل است کشورهایی مثل فرانسه، سوئد و سوئیس با وسعت بسیار محدود به نسبت دارای استانهای کوچک و زیادی هستند و با عنایت به اینکه فرآیند تصمیم گیری در این کشورها سریع است.و از طرفی اصرار بر تداوم این روند غیر مفید ، غیر کارآمد و ا شتباه ندارند اگر از این شرایط نتیجه ی مطلوب را نمی گرفتند تاکنون بارها در آن تجدید نظر کرده بودند.
۷- جنابعالی که خود از مدافعان مدیریت بومی بوده اید و سالهای سال برای انتصاب یک فرد بومی در سمت یک بخشداری یا اداره شهرستان کوشیده ای و چشم امید داشته اید که با مدیریت بومی اتفاق مهمی در توسعه و پیشرفت استان بیفتد بهتر از هر فرد دیگری برشرایط امروز استان اشراف دارید و می دانید که امروزه اکثریت قاطع مدیران استان بومی هستند جهت یادآوری به یکی دو حوزه اشاره می کنم
در حوزه اقتصادی۱- معاونت عمرانی استانداری( دکتر باقر کرد) ۲- مدیر کل دفتر فنی( مهندس بیجار)۳- رئیس سازمان برنامه و بودجه یا همان سازمان مدیریت و برنامه ریزی( مهندس غلامرضا مالکی)۴- رئیس سازمان امور اقتصادی و دارایی ( جعفری)۵- مدیر کل امور مالیاتی (امرا) ۶- مدیرکل کار، تعاون و رفاه اجتماعی (جهاندیده) ۷- مدیر کل شرکت شهرک های صنعتی (مهندس سارانی ) ۸- پارک علم و فن آوری (دکتر شهیکی )۹- منطقه آزاد چابهار (دکتر کردی)۱۰- بانک توسعه تعاون (ریگی) ۱۱- بانک کارآفرینی( دینارزهی)۱۲- اداره کل فنی و حرفه ای (اولیایی)۱۳- اداره کل شیلات استان (مهندس میرمرادزهی )۱۴- دانشگاه علمی و کاربردی (دکتر سالارزهی ) و تقریباً فرمانداری های جنوب استان و تمام شهرداری های استان حتی مرکز استان به جزء پنج شهر شمال استان همه بومی ، بلوچ وسنی هستند . اما می بینیم که کمیت معیشت مردم لنگ است و چرخ اشتغال لق می زند و لوکوموتیو پیشرفت لاک پشت وار حرکت می کند و در واقع مشکلات توسعه همچنان باقی است. البته این بیان به معنی بی ثمر بودن مدیریت بومی ها نیست بلکه تأکید بر این نکته است که وسعت و گستره ی استان عملاً کارآمدی را ازمدیران می گیرد و مدیران درگیر در انبوه مشکلات درگستره ای به وسعت سیزده درصد ایران نمی توانند مدیرانی موفق باشند چه بومی و چه غیر بومی با عنایت به نکات مطرح شده بخش هایی از طرح پیشنهادی تقسیم استان که بیش از یک دهه قبل پیشنهاد نموده ام ارایه می شود تا مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد.
همواره در تقسیمات کشوری شاخص ها و ویژگی های مختلفی مورد نظر قرارمی گیرد. گاه مبنای تقسیمات سیاسی و گاه قومی است، گاه ویژگی¬های اقتصادی یا جغرافیایی مبنای تقسیمات کشوری قرار می گیرد و همین طور گزینه های دیگری از جمله گزینه ی نظامی هم وجود دارد که شانس تقسیمات در یک منطقه را بالا می برد، در مورد سیستان و بلوچستان نقش اول را عامل نظامی و نظامیان داشتند و سیستان و بلوچستان در دوره ی پهلوی اول در یک مجموعه اداری- سیاسی قرار گرفتند و سرنوشت شان به لحاظ تقسیمات کشوری به یکدیگر پیوند خورد.
اکنون استان سیستان و بلوچستان با وسعتی معادل ۱۸۷ هزار کیلومترمربع به عنوان پهناورترین استان کشور ا ز نظر پیشرفت و توسعه در شرایط خوبی نیست. علیرغم تلاش دولتهای مختلف در طی سی و پنج سال گذشته، سیستان و بلوچستان به عنوان یکی از محروم ترین استان های کشور مطرح است. رتبه ی اول بیکاری، رتبه¬ی اول بیسوادی، رتبه ی اول زایمان های غیربهداشتی (زایمان در منزل)، رتبه ی اول بیماری های ایدز و سل، وجود بیش از پانصد هزار نفر تحت پوشش نهادهای حمایتی از جمله کمیته ی امداد و بهزیستی تنها گوشه ای از عقب ماندگی های استان است. در این شرایط به نظر می رسد که اگر قرار است که درمورد تقسیم استان تصمیم گیری شود شایسته است مبنای این تصمیم گیری توسعه ی استان باشد. باید به این نکته توجه داشت که عقب ماندگی استان محصول عواملی است از جمله: محرومیت تاریخی به جای مانده از بی توجهی حکومت پهلوی، دوری راه به نحوی که هزینه ی پروژه های عمرانی را بسیار بالا می برد، طولانی شدن فرآیند اجرای پروژه ها که در مواردی به چهار تا پنج برابر زمان پیش بینی شده می رسد، سیستم بودجه دهی دولت اگر چه مکانیزمی علمی است اما با توجه به موارد پیش گفته برای رسیدن استان به متوسط نورم های توسعه در کشور کفایت نمی کند و با این روند هرگز استان به متوسط نورم های توسعه ی کشور نمی رسد، نظام اداری تنبل و پرگیر و گرفت اداری و فرآیند طولانی صدور و مجوزها و موافقت نامه ها و عدم نظارت لازم و کافی، مهاجرت نخبگان و تحصیل کردگان و مدیریت های ناکارآمد هم از دیگر عوامل عقب ماندگی استان است.
تقسیم استان می تواند در طی یک فرآیند منطقی به توسعه ی همه جانبه کمک کند این تقسیم حداقل فواید زیر را با خود به همراه می-آورد:
۱-در نظام بودجه بندی کشور سهم بیشتری به استان تعلق می گیرد.
۲-حجم طرح ها و پروژه های ملی در مجموع بیشتر خواهد شد.
۳-با تقسیم استان، به تعداد استان های ایجاد شده پست های اداری در سطوح مدیریت استانی و ادارات کل افزایش می یابد و این مسئله می تواند به ماندگاری نیروی انسانی متخصص و تحصیل کرده در استان کمک نماید چرا که در یک حالت عادی دشوار است از یک تحصیل کرده¬ی دکترا بخواهیم مثلا رییس اداره¬ی یک شهرستان باشد اما همین فرد با میل و رغبت مسئولیت اداره ی یک اداره ی کل را بر عهده می گیرد و این امر به طور طبیعی به توسعه ی انسانی منجر می¬شود.
۴-نظارت مدیران بر ساختار دولتی و رفتار کارکنان دولت سهل تر می شود و در نتیجه تخلف، تنبلی، بی مسئولیتی و گیر و گرفت اداری به مراتب کمتر خواهد شد.
۵-پیگیری و نظارت پروژه های عمرانی سهل تر شده و امکان تسریع در اجرای پروژه ها و انجام در زمان های منطقی و پیش بینی شده بیشتر می شود.
۶-نه تنها از مهاجرت نخبگان جلوگیری شده بلکه مسیر مهاجرت، معکوس هم می شود.
۷-رقابت منطقی استان ها برای پیشرفت و توسعه قطعاً به بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی منجر شده مهاجرت های ناشی از فقر و بیکاری را متوقف کرده می تواند به روند معکوس آن مدد رساند.
۸-ارتباط بخش های مختلف استان که اکنون به صورت استان مستقل درآمده با مرکز کشور مستقیم شده و این ارتباط مستقیم به پیشبرد امور و توسعه ی استان کمک می کند.
۹-امنیت دغدغه ی همیشگی استان بوده و هست در شرایط تقسیم استان امنیت داخلی و مرزها به جای یک استانداری، یک نیروی انتظامی، یک مرزبانی، یک اداره اطلاعات و یک سپاه توسط چهار استانداری، چهار نیروی انتظامی، چهار مرزبانی، چهار اداره اطلاعات و چهار سپاه کنترل و اداره می شود.
می توان موارد دیگری را نیز به این فهرست افزود اما همین نکات هم برای تبیین منافع تقسیم استان کفایت می کند.
استان سیستان و بلوچستان با استانهای خراسان جنوبی، کرمان، هرمزگان، دریای عمان، کشور پاکستان و کشور افغانستان همسایه است. این استان به دو بخش اصلی سیستان و مکران (مکوران) تقسیم می شود که سیستان خود شامل دو بخش اصلی سیستان و سرحد سیستان و مکران هم شامل دو بخش سراوان و جهلاوان است.
در نگاهی ریزتر حد شمالی سیستان مرز خراسان جنوبی و حد جنوبی سیستان هم دزدآب است که دزدآب «دو مزرعه است که هر دو قنات آب دارد. این دو مزرعه منتهی الیه شمالی خاک سرحد است و از اینجا نیم فرسنگی گذشته خاک سیستان است» (عبدالحسین میرزا فرمانفرما، مسافرت نامه کرمان و بلوچستان، انتشارات اساطیر، ص۲۰۲)
«سرحد سیستان یک حدش به نصرت آباد منتهی الیه خاک نرماشیر است و حد دیگر به خاک سیستان و یک حد به مزرعه ی گشت خاک دزک بلوچستان و حد چهارم به کاروندر خاک دمن بلوچستان است و این چهار حدود عرض و طول خاک سرحد است.(عبدالحسین میرزا ص ۱۹۲)
سراوان مکران شامل: گشت، دزک، جالق، سیب و سوران، زابلی، ایرانشهر، بمپور، بزمان، دلگان و لاشار می شود و جهلاوان مکران هم شامل «پیشین، سرباز بندر گواتر، باهه معروف به باهوکلات قصرقند و توابع، چابهار، گه (نیکشهر)، بنت، ایچان، خود دشت الی ملک ابی جده می شود» (عبدالحسین میرزا، ص۲۶۹)
با عنایت به جغرافیا و شرایط تقسیمات کشوری موجود در استان می توان با نگاه توسعه استان سیستان و بلوچستان را به چهار استان تقسیم نمود. استان های سیستان، سرحد، بلوچستان و مکران می توانند ضمن حفظ پیوندهای فرهنگی و اجتماعی خود در چارچوب ایران بزرگ گام در مسیر رشد و توسعه بنهند. بر این اساس شرایط و ویژگی های هر یک از استان های پیشنهادی به شرح زیر تعریف می شود:
۱-سیستان شامل شهرستانهای زابل، زهک، هیرمند، هامون و نیمروز با جمعیت تقریبی ۶۰۰ هزار نفر که مرکز آن شهر زابل است.
۲-سرحد شامل شهرستان های زاهدان، خاش و میرجاوه با جمعیت تقریبی یک میلیون نفر که مرکز آن شهر زاهدان است.
۳-بلوچستان شامل شهرستان های ایرانشهر، سراوان، سیب و سوران، مهرستان و دلگان با جمعیت تقریبی ۶۰۰ هزار نفر که مرکز آن ایرانشهر است.
۴-مکران شامل شهرستان های چابهار، کنارک، نیکشهر، سرباز، قصرقند و فنوج با جمعیت تقریبی ۶۰۰ هزار نفر که مرکز آن چابهار است.
هر یک از استان های سیستان، بلوچستان و مکران دو نماینده و استان سرحد سه نماینده در مجلس شورای اسلامی خواهند داشت.۱

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.